عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 28 مرداد 1393
بازدید : 382
نویسنده : آوا فتوحی

دلم گرفته اي دوست! هواي گريه با من
گر از قفس گريزم، كجا روم، كجا من؟
كجا روم؟ كه راهي به گلشني ندانم
كه ديده برگشودم به كنج تنگنا، من

پس از نزدیک به دو هفته بیهوشی کامل، سیمین بهبهانی ساعتی قبل (۱ بامداد سه‌شنبه ۲۸ مرداد-۱۹ آگست) در سن ۸۷ سالگی بر اثر ایست قلبی و تنفسی درگذشت...

علی بهبهانی، پسر ارشد سیمین بهبهانی با تایید این خبرگفت: حال مادر دیروز عصر اندکی بهتر شده بود و ما فکر می‌کردیم او متوجه اتفاقات اطرافش است اما متأسفانه مثل شعله شمع که بالا می‌گیرد و بعد خاموش می‌شود، یک بامداد از بیمارستان خبر دادند که او درگذشته است...

نه بسته‌ام به كس دل، نه بسته دل به من كس
چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها، من
ز من هر آن‌كه او دور، چو دل به سينه نزديك
به من هر آن‌كه نزديك، ازو جدا، جدا، من!

آقای بهبهانی افزود: در حال تصمیم‌گیری برای انتخاب محل آرامگاه مادر هستیم و در حال حاضر نیز پیکر او در سردخانه بیمارستان است...

سیمین بهبهانی از ۱۵ مردادماه و به دنبال وخامت وضعیت ریه‌هایش به کما رفت و در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستانی در تهران بستری بود... در روزهای اول بستری شدن او نیز، خبری در خصوص مرگ او منتشر شده بود که آن خبر، از سوی خانواده‌اش تکذیب شد...

نه چشم دل به سويي، نه باده در سبويي
كه تر كنم گلويي به ياد آشنا، من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه كاهد؟
كه گويدم به پاسخ كه زنده‌ام چرا من؟
ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابري -
دلم گرفته اي دوست! هواي گريه با من..

از خانم بهبهانی بیش از بیست دفتر و کتاب شعر منتشرشده وجود دارد

 



:: برچسب‌ها: سیمین بهبهانی , شاعر , کتاب , شعر , ادبیات , ایران , جهان , ,
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
بازدید : 495
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
بازدید : 381
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

 

آمدم از گرد راه گرم و عریق ریز
سوخته پیشانیم ز تابش خورشید
مرکب آشفته یال خانه شناسم
سم به زمین می زند که : در بگشایید
آمده ام تا به
پای دوست بریزم
بسته به ترکم شکار کبک و کبوتر
پاس چنین تحفه خندهایست که اینک
می بردم یاد رنج و خستگی از سر
دست نیازم گرفته حلقه در را
سینه ام از شور و شوق در تب و تابست
در بگشایید ! شیهه می کشد اسبم
خسته سوارم هنوز پا به رکابست
اما در بسته است
صامت و سنگین
سینه جلو داده است : یعنی برگرد
از که پرسم دوای این تب مرموز
به چه گشایم زبان این در نامرد
پاسخ شومی در این سکوت غریب است
دل به زبانی تپد که : دیر رسیدم
چشم غرورم سایه شد رگم افسرد
ماند ز پرواز بال مرغ امیدم
شیهه بکش اسب من !
اگرچه به نیرنگ
کس سر پاسخ ندارد از پس این در
خواهم آگه شوم که فرجامش چیست
بازی مرموز این سکوت فسونگر
جمله مگر مرده اند ؟
س می پیچد دود
زندگی گرم را پیام و پیمبر
پس چه فسونیست ؟
آه ... اینجا ... پیداست
نعل سمند دگر فتاده به درگاه
اسب
سوار دگر گذشته از این در
ریخته پرهای نرم کبک و کبوتر

منوچهر آتشی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: منوچهر آتشی , ,
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
بازدید : 424
نویسنده : آوا فتوحی

لحظه دیدار نزدیک است

لحظه دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام، مستم

باز می لرزد،

دلم،

دستم

باز گویی در جهان دیگری هستم

های!

نخراشی به غفلت گونه ام را،

تیغ
های،

نپریشی صفای زلفکم را،

دست
و آبرویم را نریزی،

دل

ای نخورده مست

لحظه ی دیدار نزدیک است

لحظه ی دیدار / دفتر شعر زمستان / مهدی اخوان ثالث (م .امید )

 



:: برچسب‌ها: اخوان ثالث , مهدی , زمستان , دفتر شعر , ,
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
بازدید : 549
نویسنده : آوا فتوحی

در دیداری غم‌ناک، من مرگ را به دست
سوده‌ام.

من مرگ را زیسته‌ام
با آوازی غم‌ناک
غم‌ناک
و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده.

آه، بگذاریدم! بگذاریدم!
اگر مرگ
همه آن لحظۀ آشناست که ساعتِ سُرخ
از تپش باز می مانَد.
و شمعی- که به ره‌گذارِ باد -
میانِ نبودن و بودن
درنگی نمی‌کند،
خوشا آن دَم که زن‌وار
با شادترین نیازِ تن‌ام به آغوش‌اش کشم
تا قلب
به کاهلی از کار
بازمانَد
و نگاهِ چشم
به خالی‌هایِ جاودانه
بردوخته
و تن
عاطل!

دردا
دردا که مرگ
نه مُردنِ شمع و
نه بازماندنِ ساعت است،
نه استراحتِ آغوشِ زنی
که در رجعتِ جاودانه
بازش یابی،
نه لیمویِ پُر‌آبی که می‌مَکی
تا آنچه به دور افکندنی‌ست
تفاله‌ئی بیش
نباشد:
تجربه‌ئی‌ست
غم انگیز
غم انگیز
به سال‌ها و به سال‌ها و به سال‌ها...
وقتی که گِرداگِردِ تو را مردگانی زیبا فرا گرفته‌اند
یا محتضرانی آشنا
که تو را بدیشان بسته‌اند
با زنجیر‌هایِ رسمی‌یِ شناسنامه‌ها
و اوراقِ هویت
و کاغذ‌هائی
که از بسیاری‌یِ تمبرها و مُهرها
و مرکبی که به خوردِشان رفته است
سنگین شده است-

وقتی که به پیرامونِ تو
چانه‌ها
دَمی از جنبش باز نمی مانَد
بی‌آن که از تمامی‌یِ صدا ها
یک صدا
آشنایِ تو باشد،-
وقتی که دردها
از حسادت‌هایِ حقیر
بر نمی‌گذرد
و پرسش‌ها همه
در محورِ روده‌هاست...
آری،مرگ
انتظاری خوف‌انگیز است؛
انتظاری
که بی‌رحمانه به طول می‌انجامد.
مسخی‌ست دردناک
که مسیح را
شمشیر به کف می‌گذارد
در کوچه‌هایِ شایعه
تا به دفاع از عصمتِ مادرِ خویش
برخیزد،
و بودا را
با فریاد‌هایِ شوق و شورِ هلهله‌ها
تا به لباسِ مقدسِ سربازی درآید،
یا دیوژن را
با یقۀ شکسته و کفشِ برقی،
تا مجلس را به قدومِ خویش مزیّن کند
در ضیافتِ شامِ اسکندر.

من مرگ را زیسته‌ام
با آوازی غم‌ناک
غم‌ناک
و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده.

" مرگ را دیده‌ام من " از مجموعۀ " آیدا، درختِ خنجر و خاطره "
" احمد شاملو "



:: برچسب‌ها: شاملو , احمد , مترجم , شاعر , سپید , نو , کلاسیک , مرگ , زندگی , ,
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
بازدید : 411
نویسنده : آوا فتوحی

 

کاش خدا

 

 

کودکی بود

 

شوخ و بازیگوش
با نگاهی زیبا
و لبخندی دوست داشتنی

اگر پسر بچه ای بود
با هم فوتبال بازی می کردیم
گاهی زنگ در خانه ها را
می زدیم و فرار می کردیم
با هم کار می کردیم
با هم رنج می بردیم
و با هم بزرگ می شدیم
با هم به دنبال دخترا راه می افتادیم
و با هم ,
عاشق می شدیم
دوستان خوبی برای هم بودیم
دست برادری به هم می دادیم
و هیچ گاه به هم خیانت نمی کردیم
به هم دروغ نمی گفتیم
و برای منفعت بیشتر
به روی هم خنجر نمی کشیدیم

اگر دختر کی بود
حتما عاشقش می شدم
دوستش می داشتم
و زیباترین شعرهای عاشقانه ی جهان را
برای او می نوشتم
در راه داشتنش
می جنگیدم
برای به دست آوردنش ,
هر کاری می کردم
و قصه ی عشق ما ,
زیباترین قصه ی عشق جهان می شد
همه فداکاری
همه ایثار
و در کنار هم ,
می شدیم واژه ی شعر تمام شاعرها
و کاری می کردم
تا پرتو عشق ما ,
دنیا را به عشق دعوت کند

اگر , ...
چه دنیایی می ساختیم
به دور از جنگ
به دور از نفرت
به دور از فقر
به دور از ظلم
به دور از ستم
دنیایی می ساختیم
که همه در آن ,
عشق و دوست داشتن را آواز کنند
دنیایی آزاد
دنیایی آباد
دنیایی در سایه ی عدل و داد ...



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: اکبر درویش , ,
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
بازدید : 487
نویسنده : آوا فتوحی

ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز

چون آتش نهفته به خاکستری هنوز

هر چند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان
در چشمم از تمامي خوبان، سری هنوز

سودای دلنشین نخستین و آخرین!
عمرم گذشت و توام در سری هنوز

ای نازنین درخت نخستین گناه من!
از میوه‌های وسوسه بارآوری هنوز

آن سیب‌های راه به پرهیز بسته را
در سایه سار زلف، تو می‌پروری هنوز

با جرعه‌ای ز بوی تو از خویش می‌روم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز


 



:: برچسب‌ها: حسین منزوی , شاعر , ترانه سرا , ,
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
بازدید : 351
نویسنده : آوا فتوحی

در کوچه های شاید
کسی مرا پرسید
در کوچه های شاید
کسی مرا دزدید
من را که من نبودم

باد باکاغذها و کیسه پلاستیکها
به بازی بود
عصر جمعه تعطیل بود
شاید برای باد مهم نبود
گربه ای گیج
دنبال شاید بودن خود بود
دوچرخه سواری دنبال شاید هوای گرم
عصر جمعه شاید هوا سرد
شاید پائیز بود وزرد
بهار بود کوچه بارانی
کسی شاید مرا از من می پرسید.

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: دکتر اسمائیل یورد شاهیان , ,
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
بازدید : 408
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

 

 

نبسته ام به کس دل

نبسته کس به من دل

چو تخته پاره بر موج

رها رها رها من

ز من هر آن که او دور

چو دل به سینه نزدیک

به من هر آنکه نزدیک

از او جدا جدا من نه چشم دل به سویی

نه باده در سبویی

که تر کنم گلویی

به یاد آشنا من ستاره ها نهفته اند

در آسمان ابری

دلم گرفته ای دوست

هوای گریه با من سيمين بهبهاني

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: سیمین بهبهانی , ,
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
بازدید : 389
نویسنده : آوا فتوحی

نـــدائــی آشنا در قابـی تار و پنهان از قلب ملــــولــم مرا به ژرفای ابـــــدی خاطره می کشاند

عبوری غمگینانه از پستوی آرزوهای در باد رهــیده و گریستن بر آن شب بی ستاره

که آن پرندهء مهتابی در گوشم رازی را نجوا می کرد هنوز شانــه هایم از بارش بی امان آن پرواز گر عاشق نمناک است

و بیقرار به شاخه های سوگــــــواردرخت خشکیدهء خانه ام می نگرم

که مگربـاز شبی دگر بر آن بنشیند

 



:: برچسب‌ها: محمود شیربازو ,

تعداد صفحات : 124


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com