تکمیل این باغ تو را کم داشت با دستی که به زمین نمیرسد آوای اولین شکوفه تو را شناخت
تا به تعادل پوست و روح یک ماه را به نام خود کن به شعلهزاران حتی درختان پشت به ما نخواهند کرد و گنجشکانی عکس تو را به هم تقدیم میکنند تا به فروردین وقت داریم تا در زبان و اطلس جانها دریافته میشوید. نه خطی! نه خالی! نه خواب و خیالی! من ای حس مبهم تو را دوست دارم
نه خطی! نه خالی! نه خواب و خیالی! من ای حس مبهم تو را دوست دارم
بسازمت بگذارمت پشت در از ابر آفتاب درون روزن ها میان راه بشنوم صداهایی در برگ ها پاییز بریزد و درخت گیلاس بتکاند دامن گربه بچرخد در حیاط و مار مو لک دنبال ماده اش کند کلاغ ظرف آب پرنده ها را بر گرداند و باد.... بسازد افسانه ها .......................
می خواهم زیباترین، باشکوه ترین، و زلال ترین شعرم را بنویسم. می خواهم شعری بنویسم که تمام ابلیس های شیک پوش را درهم شکند تمام پلیددستان را از پای درآورد می خواهم معجزه کنم می خواهم همه وجودم شعر شود روی کاغذ بلغزد عشق شود. می خواهم آن چنان بنویسم که تمام " اوباماهای " تاریخ را خرد کند. تمام زورگویان دوران را تسلیم کند. می خواهم ان گونه بنویسم که تمام گیاه خشکیده پابرهنگان در زمین ریشه کند. تمام دیوانگان زمین عاقل شوند. و اینک تمام وجودم می لرزد دست هایم، پاهایم، آبشار از چشمانم جاری است آری شعرم را می نویسم و برمی خیزم شعر من این است : " یا محمد ( ص) "