روز میلادم انگار افروخت مهر بارید عشق دمید آتش اهورایی وزیدن گرفت نسیم شوق مهر شاید ماه ایجاد دل من باشد مهر بسان مهره ای ست بر گردن مهر زده ای برلب بر دل بر عقل حلقه زده ای بر چشم بر گوش بر دست .
داعشِبنِ استالین*(1) ========== اعصاب ندارد روشنفکر؛ بیقرار است از ایمانِ ادیسون درونِ جمجمهاش پـُر است از شلیکِ ولایتِ مطلقهیِ موشهدایان به چشمِ راستِ مصدق؛ آب را به دلیلِ سیل تحریم کرده آتش را به دلیلِ کبابِ قناری*(2). ... در بزرگراههایِ بیحریم همواره از هر روزنه به کورهراهی بدونِ خطکشی میپیچم وقتی میانِ قطارِ گلولههایِ رسیدن، در چپ و راست بینِ دو خطِ افقیِ ممتدِ عبور گـیـــر کردهام و نگاهم به پیش رو از لبخند به هجومِ بوقهایِ پشتِ سر الکن است، و افسارِ فرمانم به مخزنِ اگزوزِ تابوهایِ مدرنیته بند است و لاینِ سبقتِ سلوک در انحصارِ حداکثرِ سرعتِ غیرِمُجاز، اِشغال است. ... میانِ عربدههایِ عرفانیِ ارابههایِ خدایان راهنما میزنم به چپ و راستِ تاریخ و شهوتِ "حَقِ راه ندادن را" در رانندهها بیدار میکنم. من گره خوردهاَم، گـیـــــر کردهام... میانِ همهمهیِ معراجِ افقی در جادههایِ تاریخیِ دروغهایِ ابریشمی میان ترافیکِ روانِ زنجیرهیِ پوکههایِ خالی! پُـر میشوم از باروتِ ایمانِ تراستهایِ اسلحهسازی و ناگهان میان خواب و بیداری رویِ تختِ روانِ نوار نقالههایِ پوکهپُـرکُنی با یک تیکِ تغییرِ شیفتِ ساعتِ معاد پَــرچ میشود در سرم چاشنیِ بصیرت. میانِ دو فصلِ سنت و مدرنیته درونِ ذهنِ خستهاَم میپیچم به راست وَ پَــــــرت میشوم به چپترین کوره راه که میانِ دو گـــــارد ریلِ بیانتهایِ امنیت از دَکلهایِ سیمهایِ خونینِ تجسس حراست میکنند! میانِ طوفانِ زردچوبههایِ فقر در فقدانِ زعفرانِ شله زردها یک نیش ترمز برای خمیازه تمامِ نظمِ بزرگراه را دَر هَم خواهد ریخت! بندهیِ تابلوهایِ بزرگراهِ حقانی نمیشوم و از اولین کوره راه خواهم گریخت به غــــــارِ خدا. اعصاب ندارد روشنفکر. --------------------------------- خیام ابراهیمی 20 مهر 1393 ================ پسنوشت: *(1): رفقائی که از عبارتِ داعشِبنِ استالین، خونِ سرخشان به جوش میآید، شاید بد نباشد که کمی به فرقِ "تروتسکی" و "استالین" و کشتارِ شهروندانِ روس بیندیشند! *(2): کباب قناری= وام گرفته از شعرِ " کباب قناری بر آتش سوسن و یاس" سرودهیِ "احمد شاملو".
"باران اگر بهانه ای برای گریستنت نبود، تو این همه از آسمان سخن نمی گفتی!" دیروز((ترانه های کوچک غربت))را می خواندم، امروز اما پی عطر تو از خواب گل سرخ می گذرم.
به من چه که فصل سخن گفتن از ستاره دشوار است! وقتی که تخیل صندلی از جای تو خالی نیست معنی ساده اش این است که من شاعرم هنوز!
ایرانیانکتاب رضا براهنی با نامهای «قصهنویسی»، «چاه به چاه» و «آواز کشتگان» منتشر شد.
به گزارش خبرنگار ایسنا، در معرفی کتاب «قصهنویسی» عنوان شده است: «قصهنویسی» اولینبار در دهه 40 در مجله «فردوسی» به صورت پاورقی منتشر شد. در دهه 50 هم انتشارات اشرفی آن را چاپ کرد و بعد این کتاب توقیف شد. بعد از انقلاب در دهه 60 نشر نو آن را چاپ کرد، اما بعد ممنوعالچاپ شد تا امروز که این کتاب با تجدیدنظر و مقدمهای مفصل منتشر شده است.
ناشر درباره این کتاب نوشته است: با وجود اینکه حالا نزدیک به پنج دهه از چاپ نخست کتاب میگذرد، نوگرایی و تازگی مطالب آن حیرتانگیز است. «قصهنویسی» از کتابهای شگفت روزگار ماست و سرگذشت چاپهای آن و فواصل ناخواستهای که در چاپ کتاب پیش آمده از سرگذشتهای حیرتبار کتاب در ایران است.
چاپ جدید «قصهنویسی» با مقدمهای نو حاوی نکاتی تازه از نویسنده در 2000 نسخه و با قیمتی در حدود 40هزار تومان چاپ شده است.
کتابهای براهنی
دیگر کتاب منتشرشده براهنی رمان «آواز کشتگان» است که در دولت دهم مجوز نشر گرفته و چاپ شده، اما اجازه خروج و توزیع نگرفته و بعد از پنج سال با قیمت 22500 تومان با شمارگان 3000 نسخه عرضه شده است.
رمان «چاه به چاه» هم دیگر کتاب تازه منتشرشده این نویسنده است. این کتاب هم قبلا در دهه 60 چاپ شده و حدود 30 سال است که در بازار نیست و حالا با تیراژ 2000 نسخه و قیمت 6000 تومان چاپ و توزیع شده است.
این سه کتاب در انتشارات نگاه منتشر شدهاند.
همچنین از براهنی کتاب دیگری در این نشر زیر چاپ است، این کتاب «تاریخ مذکر» (مرد) نام دارد که نگاه این نویسنده و منتقد است در تاریخ ادبیات ایران به مردسالاری و کمتوجهی به حضور زنان در ادبیات. این کتاب هم از دهه 60 تا کنون چاپ نشده و شامل نقد و بررسی آثار کلاسیک ایرانی هم میشود.