عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 20 خرداد 1393
بازدید : 619
نویسنده : آوا فتوحی

"غزل" در لغت به معنی "حدیث عاشقی" است. در قرن ششم که قصیده در حال زوال بود "غزل" پا گرفت و در قرن هفتم رسما قصیده را عقب راند و به اوج رسید.

در قصیده موضوع اصلی آن است که در آخر شعر "مدح" کسی گفته شود و در واقع منظور اصلی "ممدوح" است اما در غزل "معشوق" مهم است و در آخر شعر شاعر اسم خود را می آورد و با معشوق سخن می گوید و راز و نیاز می کند.

این "معشوق" گاهی زمینی است اما پست و بازاری نیست و گاهی آسمانی است و عرفانی.

ابیات غزل بین 5 تا 10 ییت دارد و دو مصراع اولین بیت و مصراع دوم بقیه ابیات هم قافیه اند.

غزل را می توان به شکل زیر تصویر کرد:

......................الف ...................... الف

...................... ب  ...................... الف

...................... ج ...................... الف

موضوعات اصلی غزل بیان احساسات و ذکر معشوق و شکایت از بخت و روزگار است. البته موضوع غزل به این موضوعات محدود نمی شود و در ادب فارسی به غزل هایی بر می خوریم که شامل مطالب اخلاقی و حکیمانه هستند.

هر چند غزل فارسی تحت تأثیر ادبیات عرب بوجود آمد بدین معنی که در ادبیات عرب قصاید غنائی رواج یافت (در این زمان قصیده در ایران مدحی بود و غزل فقط در قسمت اول آن دیده می شود) و در قرن پنجم به تقلید از این قصاید غنایی غزل فارسی به عنوان نوع مستقلی از قصیده جدا شد، اما موضوعات غزل فارسی اصالت دارد و مثلاً غزل عرفانی به سبک شاعران ما در ادبیات عرب نادر است

نمونه ای از غزل سعدی:

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد

دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی

که من قرار ندارم که دیده از تو بپوش

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم

که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب

که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم

که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت

که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن

سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

نمونه ای از غزل حافظ:

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

دایم گل این بستان شاداب نمیماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

دیشب گله زلفش با باد همیکردم

گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی

صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند

این است حریف ای دل تا باد نپیمایی

مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم

رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی

ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست

شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

ای درد توام درمان در بستر ناکامی

و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی

فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست

کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی

زین دایره مینا خونین جگرم می ده

تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد

شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

نمونه ای از غزل عراقی:

نخستین باده کاندر جام کردند

ز چشم مست ساقی وام کردند

چو با خود یافتند اهل طرب را

شراب بیخودی در جام کردند

ز بهر صید دلهای جهانی

کمند زلف خوبان دام کردند

به گیتی هرکجا درد دلی بود

بهم کردند و عشقش نام کردند

جمال خویشتن را جلوه دادند

به یک جلوه دو عالم رام کردند

دلی را تا به دست آرند، هر دم

سر زلفین خود را دام کردند

چو خود کردند راز خویشتن فاش

عراقی را چرا بدنام کردند؟

 ادامه دارد



:: موضوعات مرتبط: سبک های شعر , ,
:: برچسب‌ها: سبک , شعر , هندی , عراقی , , , , ,
تاریخ : سه شنبه 20 خرداد 1393
بازدید : 383
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : سه شنبه 20 خرداد 1393
بازدید : 576
نویسنده : آوا فتوحی

زندگی و شعر امیلی دیکنسون

امیلی را شاعر شاعران، بهترین شاعره، از بزرگترین شاعران آمریکا، پیشگام نوسرایان، شاعر شگفتی ها و... نامیده اند.
آثار او بحث های بسیاری را دامن زده و مورد نقد و بررسی گسترده قرار داده است. در سال 1830 در شهرک امهرست در ایالت ماساچوست آمریکا زاده شد و در سال 1886 در همان شهر و همان خانه درگذشت. پدرش خزانه دار دانشگاه و بسیار خشکه مقدس بود. امیلی به ندرت از خانه بیرون می رفت و بسیار به ندرت شهر و دیار خود را ترک می کرد. هرگز ازدواج نکرد و زندگیش را با سرودن شعر و مراقبت از خانه و نگهداری از پدر و مادرش گذراند. پس از مرگ پدر و مادر به کلی منزوی و خانه نشین شد همچنین در عشق نیز شکست خورد. همشهریانش به او لقب «ملکه منزوی» داده بودند.
در عمق رنج و نومیدی، نشانی از دلسوزی برای خود در لحن و کلام او نیست، بلکه سرزندگی و بینشی متعالی با جان مایه ای از طنز در آن متجلی است.
شعر امیلی تغزل ضایعه ای است که بنیانی واقعی دارد، مثلاً بسیاری از عاشقانه های او در واقع مرثیه هایی است بر ناکامی عشق او.
برگرفته از کتاب «به خاموشی نقطه ها بر صفحه برف»
سعید سعید پور
-1-
این سرجنگل را کسی نمی شناسد-
شاید که زائری باشد
مگر نه این که از سر راهش برگرفتم
و نزد تو آوردم-
جای خالیش را
تنها زنبوری احساس خواهد کرد-
تنها پروانه ای-
شتابان از سفری دراز
تا بر سینه اش بیارامد-
تنها پرنده ای حیران می شود
تنها نسیمی آه می کشد
وه گل کوچک- چه آسان است
برای تو چون کسی مردن!

-2-
اگر زنده نبودم،
سینه سرخ ها که آمدند
به آن که طوق قرمز به گردن دارد
خرده نانی به یادبودم بده
اگر نتوانستم تو را سپاس بگزارم
از آن رو که در خواب سنگینم
بدان که در تلاش آنم
با لبانی از سنگ خارا

-3-
گوهری در پنجه گرفتم
و به خواب فرو رفتم-
روزی گرم بود، باد ملالت بار
با خود گفتم: نگاهش بدار
بیدار که شدم، دست امینم را ملامت کردم-
یاقوتم از کف رفته بود
و اکنون جز یادی ارغوانی
برایم هیچ نمانده بود
-4-
مرا هیچ رنجی شکنجه نمی کند
روح من رها
در ورای این نقشبند میرا
وجودی دلیرتر می تند
که به تیغ نمی توانش برید
و به شمشیر نمی توانش درید-
پس مرا وجودی دوگانه است
یکی را به بندکشی، دیگری پر می کشد
عقاب از آشیانه اش
چون برون شود
بی درنگ بر آسمان دست می یازد-
تو نیز چنان توانی کرد-
مگر آن که خویشتن
دشمن خود باشی-
اسارت، هشیاری است-
آزادی نیز چنین است

-5-
اینک نامه من به جهان
که هرگز برای من ننوشت
خبر ساده ای را که سرشت
باشکوهی مهرآمیز فرستاده بود
پیامش را به دستانی سپرده است
که من نمی توانم دید
به پاس عشقش، ای هم میهنان،
از من به مهر یاد آرید



:: برچسب‌ها: امیلی دیکنسون , آمریکا , شاعره , ,
تاریخ : سه شنبه 20 خرداد 1393
بازدید : 539
نویسنده : آوا فتوحی

موسوی در انتها، تفکر حافظ را پسارنسانسی دانست و ادامه داد: این وجه از کاری که او می‌کند، می‌تواند رویکردی جدی در فرهنگ ما ایرانیان باشد. به نظر می‌رسد رویکرد روادارانه‌ی ما در قیاس با همسایگانمان برگرفته از این اندیشه‌ی حافظ است. اندیشه‌ای که حتا در جهت عکس اندیشه‌ دیگر عرفای ما در جریان است. رابطه‌ انسان با امر ماورایی در بستر آموزه‌های دینی و در کلام بسیار خشن می‌شوند. حتا در عرفان هم به همین گونه است، به این ختم می‌شود که انسان همواره باید در اندیشه گناهکار بودن زیست کند. دانته هم به‌‌ همان دام‌چاله‌ای فرو افتاده است که فقیهان پیش رویش گذارده‌اند. رندی حافظ در این است که هرگز به این دام‌چاله‌ها نمی‌افتد.
ادیبی، سخنران ديگر نشست ضمن زنده کردن یاد استاد مرتضی ممیز قولی از وی را بازگو کرد: گرافیک باید به گونه‌ای باشد که که هم خواص با آن ارتباط برقرار کنند و هم عوام. نگاه ممیز باعث شد که من حافظ را جدی‌تر مد نظر داشته باشم. او چنین ویژگی‌ای دارد. تفسیرهای تخصصی متعددی بر ابیات او می‌توان نگاشت، در عین حال عوام هم می‌خوانند و از آن لذت می‌برند. این ظرفیتی‌ست که در او هست. از این رو به مبحث دیزاین در شعر حافظ فکر کردم. از این منظر مباحثی چون محتوا، ساختار ترجمه ناپذیری و بیان را در شعر او مد نظر قرار دادم. به اعتقاد من حافظ در پی بیان شخصی و به دنبال زیبا حرف زدن و القای پیام خود نبوده است. این رویکرد او بر من تاثیر به سزا داشت.
وی ادامه داد: حافظ از اندیشه و کلام دیگران چون سعدی استقبال و استفاده کرده است. لایه‌های درونی در شعر او بسیار زیاد است. در نگاه نخست تنها یک اتفاق ساده را ملاحظه می‌کنیم، اما در مراحل بعدی لایه‌ها را یکی پس از دیگری کشف می‌کنیم. با دقت در  اشعار او می‌توان به دیزاین دست یافت. به عنوان مثال وقتی در یک رباعی تعدادی حرف «خ» وجود دارد تا به همه زمختی عاقبت به عبیرآمیز برسد، می‌توان دالان‌های تو در توی معماری ایرانی را تصور کرد. یا وقتی که در رباعی دیگر چهار عنصر را در کنار قرار می‌دهد می‌توان به دیزاین دیگری دست یافت. شعر حافظ در من تاثیری به سزا داشته است.
ادیبی در انتها بر دستاورد‌هایش با تاکید بر نمونه‌های عملی و شرح جزئیات آن‌ها اشاره کرد.ادامه......

 



:: موضوعات مرتبط: حافظ/سعدی /مولانا , ,
:: برچسب‌ها: حافظ , غزل , کلاسیک , سبک , ,
تاریخ : سه شنبه 20 خرداد 1393
بازدید : 478
نویسنده : آوا فتوحی

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: بهادر باقری , دانشگاه , استاد , کلمبیا , تهران ,
تاریخ : پنج شنبه 15 خرداد 1393
بازدید : 430
نویسنده : آوا فتوحی

چرا نباید جشن گرفت 
دوستی را ؟
مهر را 
آغاز دل سپردن را
دستی را که پیش می آید 
به رسم سلام 
باید فشرد
اینچنین بود آیین مهرورزی

*****
دل سختگیرم
تسلیم گشت
به زانو درآمد انگار
شکست خورد
شکست
و دل شکست خورده من شک دارد
به داستان آزادی
گردن نهاد
گلادیاتور داستان 
به فرمان امپراتور

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: رضایی , حمید , ,
تاریخ : پنج شنبه 15 خرداد 1393
بازدید : 494
نویسنده : آوا فتوحی

 

 كه فضاي سياه غالب براين آثار بيشتر براثر جنبه رواني قضيه مي باشد تا يك نگاه فلسفي! يعني انسان خسته شده از دنياي مدرن صرفا به خاطر سرخوردگي هاي خويش برعليه زندگي حركت مي كند. اين برداشت هرچند به نوبه خود قابل دفاع وحتي مي تواند بازكننده مسير جديدي در غزل باشد(غزل روانشناختي ) اما شخصيت پردازي هاي ضعيف اين آثار راه را برهرگونه تأويل روان شناختي متن مي بندد. شخصيت پردازي برمبناي كاراكتر « زن » و« مرد » در ابتداي اين راه ، نويد حركتي جديد را درغزل مي داد اما توصيف هاي تكراري و فضاهاي منفعل عاشقانه كم كم مخاطب را دلسرد كرد به گونه اي كه زن به همان معشوق ازلي شعر كلاسيك تبديل شد ومرد نيز در قالب راوي فرو رفت تا اين حركت فقط درحد ذكر جنسيت( كه كم سابقه هم نيست!) باقي بماند و ازشخصيت پردازي داستاني كه هدف اين نوع از غزل بود دور شود. نام بردن از اسامي خاص كه درنسل دوم اين جريان به چشم مي خورد مي توانست شعرها را از تقابل تكراري زن و مرد نجات داده و كاراكترهايي قابل لمس تر و متفاوت تر ايجاد كند اما همين جرقه نيز با فرورفتن اين اسامي خاص در قالب پيش ساخته زن ومرد هميشگي اثر خود را ازدست داد وحتي گاهي اشعار را دچار ابتذال كرد بدان گونه كه پاره اي از آثار بيشتر به نامه اي خصوصي مي مانست تا يك اثر هنري! شايد حذف نكته اي كه خلاقيت اين جريان مديون آن بود يعني فضاي سوررئال وانتزاعي  آثار، آخرين تيشه ها را بر ريشه اين نوع غزل فرود آورد و باعث شد به ورطه نثر منظوم بغلتد به گونه اي كه در نسل دوم اين جريان ما شاهد انبوهي از شعرهايي بوديم كه  داستانهايي منظوم  با فضاهاي شديدا نزديك به هم و دايره ي واژگاني بسيار محدود بودند. رديفهاي همراستا مانند« سه سال قبل» ،« دوهفته بعد» ،« و» ،«كه» ،« يا» ، « با» و… كه زماني سكوي پرتاب اين نوع غزلها بودند بستري شدند براي شرح ماجراهاي شخصي دوشنبه ها وچهارشنبه ها!! ومنظومه هايي تكراري ، اشاره سطحي به روابط زن ومرد بدون شرح علل « عقده اوديپ» يا بررسي لاكاني ضمير ناخودآگاه و از ياد رفتن علل شروع اين جريان به تكرار غزل نئوكلاسيكي انجاميد كه حتي آن محتواي عميق، اتفاق وكشف شاعرانه وصنايع ادبي نيز از آن حذف شده بود. البته لازم به ذكر است كه اين غزلهاي روايي بيشتر به قصيده ي نو تمايل داشتند فضاي  توصيفي وپيچيده ي آثار ابتدايي يادآور قصايد « منوچهري » بود واستفاده از اختيارات وزني وطولاني شدن غزل (حتي گاهي بيش از 20بيت) اين نظر را تقويت مي كرد. نكته ديگر، ارتباط عمودي ابيات بود كه آن نيز در قصايد بي سابقه نبود زبان ناملايم و غيرمغازله اي اين نوع اشعار واستفاده گسترده از اختيارات شاعري نيز در همين راستا قرار مي گيرد. هرچند با گذشت سالياني از شروع اين جريان ، آثار دوباره به سمت غزل شدن گام برداشت واز ماهيت ابتدايي خويش فاصله گرفت. همانگونه كه اشاره كرديم يكي از مهم ترين علت هاي افت ناگهاني اين نوع شعر آن بود كه در ابتداي پيدايش اين جريان ، پاره اي نيازها در غزل نئوكلاسيك وجود داشت واين غزلها در واقع ايده هايي براي ترميم اين خانه قديمي بودند اما متأسفانه در نسل دوم به كلي نياز هاي اوليه فراموش شدند وهمان نوآوري هاي مختصر هم بصورت ابتر مورد استفاده قرار گرفتند وتكرار شدند. غزل به نوعي به نظم كشيدن روابط خانم وآقا تبديل شد و رمانتيسيسم منفعل حاكم آن را از اهداف اصلي خويش دور كرد. شايد هم جريان ايجاد شده در واقع حركتي بيش از اين را در غزل صحيح نمي دانست و البته غزل با محتوا و كاركرد قرن هفتمي خويش توانايي روسازي بيش از اين را نداشت يعني تبديل جزء به جزء فضاي ميخانه به كافه، راوي به مرد و ساقي به خانم مشكل را حل نمي كرد بلكه تنها مي توانست مرهمي موقتي بر زخمهايي باشد كه حركت صاعقه وار فراروايت هاي « عقل» و«علم » در جامعه اي ايجاد كرده بود كه سالها غرق در متافيزيك بود… جريان دوم : به موازات اين حركت شعري ، اتفاقاتي رخ داد كه منجر به جرياني موازي شد جرياني كه بيش از آنكه زاييده غزل نئوكلاسيك باشد فرزند ناخلف شعر سپيد بود. فضاي تلفيقي، التقاطي جامعه كه سنت ، مدرنيته و پسامدرنيته را يكجا وحتي گاهي به گونه اي تفكيك ناپذير دربرمي گرفت اين فكر را به ذهن غزلسرايان متبادر كرد كه دغدغه هاي پسامدرن انسان امروز را مي شود در قالب منظم غزل ريخت تا به نوعي بازنمود وضعيت حاكم بر جامعه باشد وقتي « دربرابر ديدگان انسان پست مدرن ديگر نشاني از افق تصميم بخشي ، كليت بخشي ، جهاني شدن و رهايي عمومي به چشم نمي خورد»(16) پس نگاه كل گراي غزل  كلاسيك نمي تواند دغدغه هاي او را به ما نشان بدهد(يادمان باشد كه غزلهاي موازي اين جريان(جبهه اول) نيز از سويي ديگر و با استدلالي متفاوت به همين موضوع رسيده بودند) اما مسأله موجود اين بود كه اين اتفاق فلسفي در درون انساني افتاده بود كه محصور در پيراموني مدرن زده شده بود حصاري كه قالب غزل به عنوان يك شبكه منظم ودرهم تنيده ، نماد آن بود البته كاركردها و انرژي بالقوه اين قالب را نيز در اين انتخاب نمي شد نديده گرفت. يكي از مسائلي كه در اين جريان مورد توجه قرار گرفت « زمان» بود. نگاه غيرخطي به زمان هرچند درعرفان ما بي سابقه نبود اما وقتي اين نگاه بر متنها غالب شد خود همه چيز را دگرگون كرد مثلا ديگر روايت ها و فرمهاي خطي جواب نمي دادند و هرگونه محتوا  و اصلا اعتقاد به چيزي به نام محتوا دچار تزلزل شد. اين نگاه اثر خود را بر روي « زبان » نيز گذاشت و جمله هاي نيمه تمام و سه نقطه ها جايگاهي براي برشها و شكستهاي روايت شدند و از آنسو استفاده هاي دوگانه از كلمه به تلفيق جملات پرداخت! نگاه غيرخطي به زمان شايد در ابتدا در حدّ چند سؤال و بازي بود« مثلا اينكه انسان با نگاه كردن به آسمان دارد گذشته ستارگان را مي بيند يا اينكه تولد همزمان دو كودك در ايران و آمريكا در دو تاريخ مختلف ثبت مي شود يا…»(17) اما با پيشرفت مطالعات علمي شاعران جوان (با سابقه عرفاني قضيه در ضمير ناخودآگاه آنها) جريان نسبي بودن زمان و نگاه از بالا( و نه نگاه خطي!) توانست درذهن آنها نهادينه شود واثرات گسترده اي را بر روي شعر ايجاد كند. فرمهاي پيچيده ي اين آثار كه گاهي به لابيرنتي گريز ناپذير مي ماند حجم وسيعي از شعرها را فراگرفت. « ارجاعات درون متني » براي پيوند غير خطي ابيات به هم بسيار پركاربرد شد و « ميان متن ها » به تلفيق آگاهانه آثار وايجاد كلاژي از زندگي و ادبيات دست زدند اما اين نگاه نيز به مرور زمان دچار مشكل شد و در پاره اي از آثار به جاي آنكه ما شاهد نگاهي ديگرگونه به زمان در اثر باشيم شاهد تكه پاره كردن هاي تعمدي اثر براي گيچ كردن مخاطب بوديم و ارجاعات درون متني نيز جاي خود را به تداعي هاي معنايي دادند كه اثر را بيشتر شبيه يك متن « جريان سيال ذهن مي كردند» تا… از مهم ترين اتفاقاتي كه درپشت اين جريان روي داده بود حركت متن از سمت استبداد مؤلف به شراكت مخاطب در خلق اثر بود به گونه اي كه ابهام به گستره اي به نام « تأويل  پذيري مكرّر» و آنگاه بي معنايي (عدم داشتن معنايي ثابت وغالب ) رسيد. بحث هاي « بارت» پيرامون « مرگ مؤلف » و پرداختن به مسأله« هرمنوتيك » غزلها را داراي زباني گنگ و پيچيده كرد كه به هيچ وجه براي مخاطب ساده پسند غزل فارسي دلچسب نبود . تغيير راوي از اوّل شخص هميشگي به راوي هاي ديگر و حتي درصورت به كار بردن راوي اول شخص ، فاصله گرفتن مؤلف از راوي با عث شد فضاي حسي و« درددل مانند» از غزل رخت ببندد اما اين شمشير دولب از جانبي ديگر رشته ي ارتباط مخاطب عام و حتي خاص را از اين شعر بريد و پاره اي غزلها به بازي هايي رياضي تبديل شد كه گويا تنها براي امتحان هوش مخاطب آفريده شده بود! پرداختن به مسأله زبان باعث تغيير نگرش مؤلف به متن نيز شد زيرا مشخص شد كه زبان از ارتباطي كه مؤلف به آن مي انديشد طفره مي رود يعني درحالي كه« استفاده كنندگان ]از زبان[ مي كوشند تا ديگران را درك كنند همچنين تلاش مي كنند تا معناي مورد نظر خود را نيز به كلمات و واژه هاي مورد استفاده منتقل كنند»(18) درواقع ما با كلمات روبرو نيستيم بلكه با انعكاسي از آنها درضمير ناخودآگاه خود مواجهيم. « دكارت» اين قضيه را با مثالي جالب توضيح مي دهد او مي گويد كه  كودك وقتي در دوره طفوليت شكل مثلثي را مي بيند درك درستي از آن ندارد بلكه در سنين بالاتر تصور او راجع به مثلث واقعي از تصوير ذهني او منشأ مي  گيرد و درواقع او آن تصوير ذهني را كه بسيار ساده تر است مي بيند. با تثبيت اين نوع نگاه به زبان ، به نوعي محتوا نيز دچار تغيير شد يعني وقتي كلمات فاقد معناي حقيقي شدند

 



:: موضوعات مرتبط: حافظ/سعدی /مولانا , ,
:: برچسب‌ها: غزل , ,
تاریخ : پنج شنبه 15 خرداد 1393
بازدید : 437
نویسنده : آوا فتوحی

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: مینا دست غیب , ,
تاریخ : پنج شنبه 15 خرداد 1393
بازدید : 444
نویسنده : آوا فتوحی

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: اجتهادی , کازرون , ,
تاریخ : پنج شنبه 15 خرداد 1393
بازدید : 649
نویسنده : آوا فتوحی

 

قصیده نوعی از شعر است که دو مصراع بیت اول و مصراع های دوم بقیه ی بیت های آن هم قافیه اند.

طول قصیده از 15 بیت تا 60 بیت می تواند باشد.

 

قصیده را می توان به شکل زیر تصویر کرد:

 

......................الف...................... ب

...................... ب ...................... ج

...................... ج  ...................... الف

 

لحن و موضوع قصیده حماسی است و در آن از مدح و مفاخره و هجو و ذم و .... سخن می رود و مسائل دیگر از قبیل مسائل اخلاقی و دینی و وصف طبیعت در قصیده جنبه فرعی دارد.

 

هر چند قصاید شاعرانی چون ناصرخسرو به موضوعات مذهبی و فلسفی و منوچهری و خاقانی به وصف طبیعت و سنایی به عرفان و مسعود سعد به حسبیه معروفند اما مضمون اصلی قصیده مدح است و در قصاید عنصری و انوری نیز موضوع اصلی مدح کردن شاهان است.

 

مستزاد شعری است که در آخر مصراع های یک رباعی یا غزل یا قطعه، جمله ی کوتاهی از نثر آهنگین و مسجع اضافه می کنند که از لحاظ معنی به آن مصراع مربوط است ولی با وزن اصلی شعر هماهنگ نیست.

 

در واقع کلمه ی مستزاد به معنی "زیاد شده" هم همین معنی را می دهد و علت نام گذاری این نوع شعر هم قطعه اضافه شده در پایان هر مصراع است.

 

نمونه ی چند مستزاد

 

گیرم که ز مال و زر کسی قارون شد ---------- مرگ است زپی!

 

یا آن که به علم و دانش افلاطون شد ---------- کو حاصل وی؟

 

اندوخته ام ز کف همه بیرون شد ---------- کو ناله ی نی؟

 

ز اندیشه کونین دلم پرخون شد ---------- کو ساغر می؟

(مشتاق اصفهانی)

 



:: موضوعات مرتبط: سبک های شعر , ,
:: برچسب‌ها: سبک , شعر , هندی , عراقی , , , , ,

تعداد صفحات : 124


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com