عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 28 آبان 1393
بازدید : 344
نویسنده : آوا فتوحی



:: برچسب‌ها: مبارزه , صبر , ارزش , مقصد , شیرین , ,
تاریخ : چهار شنبه 28 آبان 1393
بازدید : 380
نویسنده : آوا فتوحی


وقتی به یکی زیادی تو زندگیت اهمیت بدی ،


اهمیتتو توی زندگیش از دست میدی !


به همین راحتی ...

خشم و غرور
اوریانا فالاچی



:: برچسب‌ها: اوریانا فالاچی , خشم , غرور , زندگی , وب , ,
تاریخ : چهار شنبه 28 آبان 1393
بازدید : 320
نویسنده : آوا فتوحی



:: برچسب‌ها: ایران مطلب , دسته , گروه , وب , ,
تاریخ : چهار شنبه 28 آبان 1393
بازدید : 598
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : شنبه 24 آبان 1393
بازدید : 399
نویسنده : آوا فتوحی

به مرتضی پاشایی
************
کوچ را آغاز کردی
و صدایت تکرار جاریست،
همچنان
در
شکستنِ بغض های منجمد



:: برچسب‌ها: مرتضی پاشایی , پاپ , آهنگ , آهنگساز , ,
تاریخ : شنبه 24 آبان 1393
بازدید : 554
نویسنده : آوا فتوحی

 

مولانا و گیر و دار جبر و اختیارو

 مساله­ ی جبر و اختیار یا آزاد بودن و یا آزاد نبودن انسان در انجام کارها و افعال موضوعی است که همراه با خردگرایی و خردوری انسان و بارمند بودن به آن اگرچه از هنگام ظهور فلاسفه در یونان بوده است؛ اما در تمدن و فرهنگ خاورمیانه، بویژه در ایران پس از ظهور اسلام و گرویدن ایرانیان به آیین تازه و آشنایی آنان با فلاسفه های ارسطو افلاطون و نو افلاطونیان از راه ترجمه های عربی مورد توجه قرار گرفت، و این باور اگرچه وسیله فرقه­ ی خردگرای اسلامی به نام معتزله در تمدن اسلامی رواج پیدا کرد اما فرقه­ ی اشعریه یا اشاعره به مبارزه با آن پرداخت، و پس از مدتها همین باور خردمندی انسان وسیله­ ی فرقه­ ی دیگر اسلامی نشر و تبلیغ شد چنانکه دیوان شاعران در سده های پنجم و ششم از همین باور پر است.مولانا جلال الدین را که می توان در سیر ادبیات منظوم ایران «متمم» شعر و نظم عارفانه به شمار آورد با توجه به عقلمند بودن انسان در اثر عرفانی خود – مثنوی- در ضمن داستانها و تمثیل ها خواسته است انسان را مختار و آزاد معرفی کند، اما باید گفت در این داستانها با توجه به مسایل جبری که برای اثبات مختار بودن انسان به نظم کشیده باز هم در اثبات اختیار آنچنان که به جبر استناد کرده و خود نیز طبق روش افتنانی در مثنوی نتوانسته است از کمند جبر رها شود و گویی در میان این دو نیروی حاکم بر سرنوشت انسان غربت زده در پهنه­ ی گیتی درگیر بوده است.

مولانا افکار و اصول و مبانی آن و ملاحظات فلسفی و کلامی و هزاران دقایق حقایق را در چارچوب داستان ها و تمثیلات می ریزد و در هریک از داستان ها نکته های گوناگونی را به تحریر می کشد: گاه از اصول فلسفه سخن به میان می آورد و موضوع جبری بودن آدمی را اثبات می کن، گاه با استناد به نیرو و قدرت آدمی، او را آزاد مختار می شناسد، و گاه به اصطلاحات و تعبیرات عرفانی می پردازد و موضوع اختیار و جبر را توجیه می کند اما خود در میان این دو مسئله مهم که همه ی اندیشه وران را به خود مشغول داشته، سرگردان و حیران و در کشاکش آن دو گرفتار است.

باید گفت اگر چه از نظر فنای افعالی، بنده مسخر قدرت حق است و موجد همه ی افعال را یزدان می داند، میان فعلی که با اختیار از بنده صادر می شود و فعلی که بدون اختیار او به وقوع می پیوندد، در نفس الامر تفاوتی وجود دارد که مولانا با ذکر مثالی بدان می پردازد:

یک مثال ای دل پی فرقی بیار / تا بدانی جبر را از اختیار

دست کاو لرزان بود از ارتعاش / وانکه دستی را بلرزانی ز جانش

هر دو جنبش آفریدهء حق شناس / لیک نتوان کرد این با آن قیاس

زان پشیمانی که دادی لرزه اش / خود پشیمان نیست مرد مرتعش

بحث عقل است این چه عقل حیله گر/ تا ضعیفی ره برد آنجا مگر (1499-1/1503)

منبع: مقاله مولانا و گیر و دار جبر و اختیار، نوشته نصرت الله فروهر

 



:: موضوعات مرتبط: حافظ/سعدی /مولانا , ,
:: برچسب‌ها: مولانا , جبر , اختیار , مقاله , منبع , خبر , ,
تاریخ : شنبه 24 آبان 1393
بازدید : 382
نویسنده : آوا فتوحی



:: برچسب‌ها: قسمت , هوا , فصل , ,
تاریخ : شنبه 24 آبان 1393
بازدید : 303
نویسنده : آوا فتوحی



:: برچسب‌ها: برتراند راسل , تربیت , ,
تاریخ : شنبه 24 آبان 1393
بازدید : 397
نویسنده : آوا فتوحی

مهستی، یک زن است و زنانه می سراید، و این از شگفتی های کار مهستی است. نگرشی فلسفی به جهان هستی دارد،  خوشباش است، کار را بالاترین شرافت ادمی می شمارد وبا طنزهای گزنده ی خودساختار مردسالار قبیله ای را به مبارزه می طلبد. مجموعه ی این عوامل است که باعث زندانی شدن این شاعر خردورز و بعدها خرابات نشین شدن او می شود. بطوریکه خود می گوید"ما مردمی ایم ودرخرابات مقیم."

مهستی دریک دوران طولانی هزارساله، بعنوان یگانه زنی درتاریخ ادبیات فارسی باقی می ماند که به عنوان یک زن و با احساسات یک زن شعرسروده است.

ما را به دَم ِ پیر نگه نتوان داشت

در حُـجرهٔ دلگیر نگه نتوان داشت

آن را که سَرِ زلف چو زنجیر بُوَد

در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت

هزارسال پس از مهستی، فروغ فرخ زاد با انتشارکتاب عصیان، شعرزنانه را به ادبیات نوین پارسی معرفی می کند و چه تهمت ها که بجان نمی خرد تا جائی که شجاع الدین شفا طی مقدمه ی جانانه ای که همان زمان برکتاب او می نویسد از فروغ عصیانگر دفاع می کند.  اخیرأ بهارسعید شاعرافغان این سد را شکسته است، لیکن مهستی را بازبان بی پروا، شجاع وگستاخانه اش باید مقدم بر فروغ وبهاردانست.

مهستی، سرمست از زیبائی خویش، دست معشوق را برگردن خود می خواهد ومطمئن است که چنین عشق واقعی وجسمانی ایمان صد ساله را برباد می دهد:

تا سنبل توغالیه سایــــــــی نکند

باد سحری نافه گشایــــــی نکند

گرزاهد صد ساله ببیند

درگردن من که پارسایـــی نکند

متاسفانه ادبیات مردانه ی ما کمتربه زنان فرصت هنرنمائی داده است. اگر هم زنی سدهای سکندری را شکسته وشعری سروده است، بخاطرآنکه بتواند به کارهنری خود ادامه دهد، یا شعرش را درهاله ای ازجزم ها پوشانیده است ویا درقالب ومقام مرد شعر سروده است. مهستی سنت شکنی را بجائی می رساند که برشبهایی که با معشوق دربستر ناز آرمیده بوده، با حسرت یاد می کند:

شبها که بناز با تو حفتم همه رفت

دُرها که به نوک مژه سفتـــــــم همه رفت

آرام دل ومونس جانـــــــــم بودی

رفتـــــی وهرآ نچه با تو گفتم همـــه رفت

دررباعی ذیل مهستی با ذکرنام خویش ازعشق وشیدائی خویش سخن می گوید:

ای باد که جان فدای پیغام تو باد

گربرگذری به کوی آن حورنژاد

گودرسرراه مهستـــــــی را دیدم

کزآرزوی تو جان شیرین می داد

و بعنوان یک زن نمی تواند ا زتوصیف زیبائی پسرکی اذان گو خودداری کند:

موذن پسری تازه تراز لاله ی مرو

رنگ رخش آب برده ازخون تذرو

آوازه قامت خوشش چون برخاست

درحال بباغ درنماز آمد ســــــــرو

مهستی دریکی از رباعیات خود، ضمن برخورداری از احساس زیبای احترام به خویشتن، بازبانی گستاخ وبی پروا ازحق برخورداری خود، به عنوان یک زن، از لذت جویی جنسی سخن می گوید:

من مهستی ام برهمه خوبان شده طاق

مشهــــوربه حسن درخــراسان وعراق

ای پورخطیب گنجه ازبهرخدا

مگذار چنین بسوزم از درد فراق [3]



:: برچسب‌ها: مهستی , گنجوی , رباعی , زندانی , فروغ , کتاب , زن , ,
تاریخ : شنبه 24 آبان 1393
بازدید : 539
نویسنده : آوا فتوحی

صداقت باران
=======
بگذار با زبان عشق ، کمی گفتگو کنیم
با یک اشاره ، فاصله را زیر و رو کنیم

در گیرودار شور رسیدن به روزنه
گاهی ، حقیقت عشق را بازگو کنیم

فارغ ز ازدحام وهیاهوی کوچه ها
پس مانده های خاطره را جستجو کنیم

در لابلای بغض فرو مانده در گلو
گاهی به رنگ فصل بهار ، آرزو کنیم

با گریه های عقده گشا و دو چشم تر
با نیت نماز ، به مستی وضو کنیم

بگذار پشت اینهمه دلشوره های خیس
گرد و غبار آینه را ، شستشو کنیم

در التهاب هر تپش بی امان قلب
چین و چروک خاطره ها را ، رفو کنیم

باور کنیم که فاصله ، تقدیرمان نبود
اصلا بیا که فاصله را پشت و رو کنیم

باور کنیم صداقت باران عشق را
گلهای سرخ باغچه را همواره بو کنیم

گاهی دوباره با غزلی از " خیال " و "یاس"
مست از شراب عشق ، نظر بر سبو کنیم.

م.ج.یاس خیال



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: یاس خیال , باران , موج , عشق , بهار , آینه , مست , شراب , غزل , سبو , ,

تعداد صفحات : 124


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com