کجای لحظه هامی تو که هر جارو بگی گشتم به جای زندگی کردن پی دیوونگی گشتم ، پی دیوونگی گشتم
♫♫♫
نگو دل کندن آسونه که من اصلا نمیتونم اگه حالم رو میپپرسی جوابش رو نمیدونم ، جوابش رو نمیدونم
کجای زندگیمی تو که من میگردم و نیستی یه روزی مطمئن بودم پای حرفات وایمیستی پای حرفات وایمیستی..
تو هر جارو بگی گشتم که شاید باز پیدا شی به عشقت زنده موندم کاش هنوزم عاشقم باشی هنوزم عاشقم باشی هنوزم عاشقم باشی
♫♫♫
من از وقتی گمت کردم شب و روزم زمستونه هوای هر جا صاف باشه هوای خونه بارونه هوای خونه بارونه
من از وقتی گمت کردم تمام رویاهام گم شد تو چی میدونی از اونی که قصش حرف مردم شد که قصش حرف مردم شد
♫♫♫
کجای زندگیمی تو که من میگردم و نیستی یه روزی مطمئن بودم پای حرفات وایمیستی پای حرفات وایمیستی.. تو هر جارو بگی گشتم که شاید باز پیدا شی به عشقت زنده موندم کاش هنوزم عاشقم باشی هنوزم عاشقم باشی هنوزم عاشقم باشی …
در هر فهرست موجودی شبیه به این ، تغییرات آب و هوایی با ابعاد جهانی خود همچون مشارکت ، اثرات ، گرم شدن زمین و افزایش میزان گازهای گلخانه ای ،بدون تردید از بزرگترین چالش های زیست محیطی برای بشریت محسوب شده و در بالای فهرست قرار دارد. در عرض تنها چهار دهه، کل میزان انتشار جهانی کربن توسط بشر در طبیعت و جو دو برابر شده است که جهان با یک افزایش 10 برابری در مقایسه با قرن گذشته روبرو شده است. با این وصف بالا رفتن درجه حرارت دریاها ، افزایش توفان، سیل،خشکسالی و سایر رویدادهای شدید آب و هوایی، تغییرات در اکوسیستم، و عوارض جانبی اثرات آن بر سلامت انسان انتظار می رود. البته، برای جامعه بین المللی هنوز هم ثابت نشده که بیشترین همکاری کشورها به منظور محدود کردن انتشار کربن بسیار مهم است. در نتیجه باید سیاست ها و اقدامات قانونی نه تنها توسط دولت های ملی و بین المللی بکار گرفته شود بلکه بایستی سازمان ها، نهادهای فرعی ملی و محلی و همچنین شرکت های تجاری و مدنی و سازمان های اجتماعی در این خصوص به اقدامات موثر بپردازند . در حالی که در این خصوص مباحث متعددی وجود دارد اما چهار مجموعه از تلاش به خصوص قابل توجه است: طرح های آب و هوایی در سطوح بین المللی، منطقه ای، ملی و محلی. در میان طرح های بین المللی بیشترین اقدامات قابل مشاهده، برگزاری اجلاس های هیئت وزیران دول مختلف بعنوان اعضاء نشست های تغییرات آب و هوایی (IPCC) برای ارزیابی عملکرد دولت ها در خصوص بررسی اثرات تغییر آب و هوا و همچنین کنوانسیون چارچوبی سازمان ملل متحد در سال1992 در خصوص تغییرات آب و هوا برای ترویج همکاری جهانی ، تدبیر و اجرای سیاست گذاری های مناسب بوده است. طرح های راهبردی با هدف "محدود کردن میانگین جهانی افزایش دما "و مقابله با اثرات اجتناب ناپذیر ناشی از تغییرات آب و هوایی، با تعهدات کاهش انتشار مطابق پروتکل کیوتو سال 1997 در دستور کارUNFCCC بوده است. مطابق با پروتکل کیوتو، بسیاری از کشورهای توسعه یافته توافق کردند که به طور متوسط 5٪ کاهش انتشار آلاینده ها را از سال 1990 تا پایان سال 2012داشته باشند. یکی از استثناهای مورد توجه اینکه ایالات متحده، پروتکل کیوتو را امضا کرد اما آن را تصویب نکرد. مجموع اهدف کاهش انتشار توسط اعضاء پروتکل کیوتو به عنوان یک کل به نظر می رسد که عمدتا به دلیل کاهش فعالیت های اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی در 1990s و کند شدن اقتصادی جهانی در طول سال های 2008-2012 مصادف با انجام پذیرفتن دور اول تعهدات با شکست روبه رو شده است . با این حال، این اهداف با عملکرد فردی برخی از کشورها مطابق با پروتکل کیوتو متفاوت است. از سال 1992، اعضاء UNFCCC نیز پیشرفت در راه های دیگر را مد نظر قرار داده است. مهمترین تلاش تشویق کشورهای در حال توسعه به شرکت در فعالیت های کاهش انتشار، به خصوص از طریق مکانیسم توسعه پاک و پرداختن به نقش جنگل زدایی با امعان نظر به تغییر و ایجاد یک نهاد مالی جدید برای حمایت از کار جهان در حال توسعه و صندوق آب و هوای سبز می باشد. اخیرا، نتایج حاصل از مذاکرات 2012 دوحه حاکی از آن است که دور دوم تعهدات در بازه زمانی 2013-2020 تعیین گردیده است. آنها همچنین مجموعه ای از برنامه های قابل توجه بلند مدت جهت کاهش اثرات برای بعد از سال2020 را در دستور کار اجلاس2015 خود قرار داده تا درباره آن مذاکره شود . هدف نهایی رسیدن به کاهش دما تا دو درجه سانتیگراد است. در سطح منطقه ای، تلاش های اتحادیه اروپا، به خصوص در سیستم تجارت (ETS EU)، قابل توجه بوده است. طراحی که برای کنترل انتشار دی اکسید کربن از بیش از 11،000 ایستگاه های برق و کارخانه های صنعتی در 30 کشور اتحادیه اروپا شده در مجموع 40٪ از انتشار گازهای گلخانه ای در سطح اتحادیه اروپا است. اخیرا اتحادیه اروپا مرحله جدیدی از گسترش اقدامات خود را در جهت پوشش انتشار گازهای گلخانه ای در بخش حمل و نقل هوایی، از جمله خطوط پرواز هوایی غیر اتحادیه اروپا در نظر گرفته و روش مالیات حالت تعلیق را مد نظر قرار داده است . در سطح ملی، عملا هر کشوری فعال در زمینه تغییرات آب و هوایی بوده است. در آمریکا، دخالت دولت فدرال افزایش یافته است. در سال 2007 تصمیم دیوان عالی در ماساچوست علیه EPA نمونه ای از این اقدام است .در سال 2009 در راستای حفاظت از محیط زیست و کاهش انتشارگازهای گلخانه ای که تهدیدی برای بهداشت عمومی و رفاه است، صرفه جویی بیش از 6 میلیارد بشکه نفت تا سال 2025 و کاهش بیش از 3100 میلیون تن دی اکسید کربن "در میزان انتشار در دستور کار است. در نهایت، فعالیت در سطح محلی نیز به سرعت در حال پیشرفت است. در ایالات متحده آمریکا، در ایالت کالیفرنیا کاهش انتشارات گازهای گلخانه ای تا سال 2020 در دستور کار قرار دارد. همچنین در راستای الزامات کاهش انتشار یک سیستم محدودیت و تجارت توسط انجمن منابع هوایی کالیفرنیا ایجاد شده که به لحاظ قانونی از سال 2013 قابل اجرا است.
2-جهانی شدن حقوق محیط زیست در راستای رشد مشکلات محیط زیستی بین المللی و جهانی در طول چند دهه اخیر، حقوق محیط زیست بعنوان یک پاسخگو به این نیازها به حقوق محیط زیست جهانی تبدیل شده است. حقوق محیط زیست جهانی در سطوح بین المللی، ملی و محلی با امعان نظر به اصول حقوق بین الملل محیط زیست در حال تلاش در جهت پیوند حقوق محیط زیست، همگرایی سیستم های قانون و حکومت، و همچنین یکپارچه سازی و هماهنگ سازی سیستم های نظارتی بین المللی در میان خود با سیستم ملی است.حقوق محیط زیست جهانی است. بنابراین تجلی گرایش های مکمل گسترش معاهدات محیط زیستی و حقوق بین الملل است. توسعه سیستم های حقوق محیط زیست و حاکمیت ملی در سراسر جهان، نشان از اهمیت فزاینده قوانین بین المللی است. تحقق این نشان، اجتناب ناپذیر است چرا که راه حل مناسب برای مشکلات محیط زیستی جهانی نه تنها عمل به تعهدات قانونی توسط دولت هاست ، بلکه توسعه قانون از نهادهای دولتی در سطح ملی به مجامع محلی است . در این راستا نقش مجامع خصوصی در جلوگیری از تخریب محیط زیست چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی بسیار مهم است. از سوی دیگر، جهانی شدن،ترویج همگرایی و یکپارچه سازی در سطح ملی و بین المللی را در دستور کار دارد. پایان بخش اول
عبدالعلی دستغیب، منتقد معاصر ادبیات در خصوص بررسی و نقدِ مختصات شعر سایه و جایگاه او در شاعران معاصر به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: هوشنگ ابتهاج که سایه نیز تخلص اوست از حلقهی دومین گروهی است که به نیما یوشیج پیوستند. از گروه اول میشود به توللی، جواهری، منوچهر شیبانی، اسماعیل ...
عبدالعلی دستغیب، منتقد معاصر ادبیات در خصوص بررسی و نقدِ مختصات شعر سایه و جایگاه او در شاعران معاصر به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: هوشنگ ابتهاج که سایه نیز تخلص اوست از حلقهی دومین گروهی است که به نیما یوشیج پیوستند. از گروه اول میشود به توللی، جواهری، منوچهر شیبانی، اسماعیل شاهرودی و دیگران اشاره کرد. سایه را باید در کنار احمد شاملو، اخوان ثالث و سیروس نیرو در دسته دوم طبقه بندی کرد. البته همهی این شاعران قبل از پیوستن به نیما شعرهایی در سبک و قالب سنتی مینوشتند. فیالمثل شاملو کتابی داشت با عنوان «آهنگهای فراموش شده» که ابدا به نظر من کتاب شعر به حساب نمیآید؛ نوعی از نثر موزون است. پس از شهریور سال ۱۳۲۰ این دو گروه به علاوهی گروه سومی که سهراب سپهری و منوچهر آتشی و دیگران را شامل میشد به نیما متصل شدند. این اتصال البته آنقدرها هم اتفاق بزرگی را رقم نزد. یعنی برخی از این شاعران در این مدت یک سری نوآوریهایی انجام دادند، اما انگار پیشنهادهای نیما را درست درک نکرده بودند، چون ما دیدیم که دوباره برگشتند سر پل اول. مثل توللی که با تاثیر از نیما چهارپارههایی را در فضایی کاملا نو تجربه کرد اما طولی نکشید که دوباره برگشت سراغ غزل گفتن و قصیده ساختن.
این منتقدِ برجسته درباره نوعِ برخورد هوشنگ ابتهاج با پیشنهادهای نیما در شعر فارسی افزود: سایه نیز از نیما زیاد تاثیر گرفت، شعرهای نیمایی جالبی را نوشت که هنوز هم بعضا در خاطرهها مانده است اما این اتفاق چندان دوام نیافت. او دوباره به غزل برگشت. اساسا من نمیتوانم هوشنگ ابتهاج را یک شاعر مدرن به معنای درست کلمه بدانم. به طور مثال او مثل شاملو به یک فرم تازه نرسید. ایشان یک غزلسرا هستند. اما امتیازش به نظر من این است که توانسته غزلهایی را با حال و هوای جدید خلق کند. در واقع غزل کلاسیک و سنتی را نفسی تازه بخشیده است. از این بابت یک غزلسرای نئوکلاسیک به شمار میرود. مولف کتاب «نقد ادبی و نوعیت متن» با اشاره و نقد به آثار اولیهی سایه افزود: باید اذعان کرد که اشعاری مثل «شبگیر» یا اغلب آثار اولیهی کار شاعری ابتهاج به نوعی واکنش به اخبار روزنامهها و اتفاقهای سیاسی است. مثلا وقتی میگوید که «دیگر این پنجره بگشای که من/ به ستوه آمدم از این شب تنگ/ دیرگاهی است که در خانهی همسایهی من خوانده خروس/ وین شبِ تلخ عبوس/ میفشارد به دلم پای درنگ»، خب مثل روز روشن است که دارد به شوروی و اتفاقات آن دوران اشاره میکند. اما از لحاظ ساختمان شعر اگر بخواهیم بررسیشان کنیم، این نوشتهها همان چهارپارهها و مستضادهای دوران مشروطه است که به وسیله توللی یا سایه دوباره تجدید میشود. او در پارهای دیگر از سخنانش درباره غزل سایه و ارتباط او با انسان امروز اضافه کرد: البته نباید بیانصاف بود. غزل سایه لطایف و شیرینیهای خودش را هم دارد و میشود حتی از آن لذت هم برد، اما این لذت با انسان امروز هماهنگی ندارد و دردها و مسئلههای او را منعکس نمیکند. در واقع باید برای لذت بردن از شعر سایه به تاریخ و زمان دیگری هجرت کرد. حتی این ادعا کم و بیش در شعرهای نیمایی او نیز صادق است. مثلا وقتی که میگوید «بسترم/ صدف خالیِ یک تنهایی است/ و تو چون مروارید/ گردنآویز کسانِ دگری» دارد به نوعی مضمونسازی میکند و مایهی کار او نیز تغزل است. نمیشود نام این نوشتهها را شعرِ مدرن گذاشت. به باور من، از شاگردان نیما آنهایی موفق شدند که در همان مسیر نیما حرکت کردند و اتفاقهای خلاف زبان رایج فارسی را به هم زدند. مثل فروغ فرخزاد، نصرت رحمانی، اسماعیل شاهرودی یا در دورههای بعد شاعرانی از جملهی منوچهر آتشی و فرخ تمیمی یا حتی در این اواخر شاعرانی مثل شمس لنگرودی و علیشاه مولوی و دیگران. اما وقتی که نگاه میکنید به همهی این شاعران در این سه دوره مشخصا پنج نفر هستند که سبک مخصوص و خوانندگان مخصوصی را به خود جلب میکنند؛ شاملو و اخوان و نصرت رحمانی و فروغ فرخزاد و سهراب سپهری. دستاورد دیگران با دستاورد هر یک از این پنج نفر به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. دستغیب در ادامه با تکیه بر دستاوردهای شعر مدرن و مقایسهی آن با الگوی مخاطبان شعر سنتی، ذائقه مخاطبان سایه را در قیاس با دیگر شاعران اینچنین توضیح داد: خوانندگان سهراب سپهری عدهای هستند که به عرفان مدرن علاقه دارند و تعدادشان خیلی هم زیاد است، یا مخاطبان فروغ فرخزاد. اما عمده مخاطبان شعرهای سایه از نسل جوانِ امروز ما نیستند. همان قدیمیها هستند که توانایی لازم را در ارتباط با فراروی و هنجارشکنیِ در زبان و ساختار ندارند. در واقع هنوز عادت نکردهاند به این غریبگردانیها و اتفاقهای جدید. از این بابت است که میگویم شما اگر همهی شعرهای سایه را هم زیر و رو کنید نمیتوانید عبارتی مثل این شعر فروغ پیدا کنید وقتی که میگوید: «به ایوان میروم و انگشتانم را/ بر پوست کشیدهی شب میکشم». در عوض سایه ترجیح میدهد به اعدام فیزیکدانهای آمریکایی که به جاسوسی برای شوروی متهم شدهاند واکنش نشان بدهد که شعر «برای روزنبرگها» را در همین راستا سروده است و اینگونه آغاز میشود: «خبر کوتاه بود/ اعدامشان کردند». از این بابت قدرت شاعرانگی و فضاسازی و خاصیت دراماتیک در متن آنگونه که در شعر نیما وجود دارد در شعر ابتهاج نیست. مولف مجموعه آثار «از دریچه نقد» ادامه داد: اگرچه خودِ من موافق غزل گفتن به سبک و شیوه حافظ و سعدی در این روزگار نیستم. اما هنوز آدمهایی پیدا میشوند که این شیوه را میپسندند و اگر بخواهیم از این منظر نگاه کنیم باید پذیرفت که ابتهاج چندین غزل خیلی خوب دارد که میشود بارها خواند و یاد حافظ و سعدی را تازه کرد. مثل آن غزلی که میگوید: «ای دل به کوی او ز که پرسم که یار کو؟/ در باغ پرشکوفه که پرسد بهار کو؟/ …/ خون هزار سرو دلاور به خاک ریخت/ ای سایه! های های لب جویبار کو؟» یا آن غزلی که میگوید و همه هم به استقبالش میروند، از جمله سیمین و فروغ و دیگران، با این مطلع که: «امشب به قصهی دل من گوش میکنی/ فردا مرا چو قصه فراموش میکنی». اینها غزلهای ماندگاری در سنت شعر فارسی و شیوهی حافظ و سعدی و قدما هستند اما همانطور که گفتم سایه هیچ سهمی در شعر مدرن فارسی نداشته است. دستغیب در پاسخ به این پرسش که «با این حساب شما از اساس مخالف غزل گفتن در این روزگار هستید؟» ادامه داد: دقیقا. من فکر میکنم که عمر غزل تمام شده است و این قالب نمیتواند احوال انسان معاصر را منعکس کند. کاری که شهریار و رهی معیری و سایه و حتی حسین منزوی انجام میدهند در نظر من تکرار مکررات است و میتواند در دراز مدت به ارتجاع ادبی هم منجر شود. میگویم در دراز مدت چون هنوز جامعهی شعرخوان این گسست و جهش را درک نکرده است. هنوز شعر مدرن جای خودش را در بین همه باز نکرده است و این زمان میبرد. اما این را هم باید بگویم که سایه کار خودش را که نفس آن صد البته محل نقد است در اجرا به خوبی تحقق میدهد، گاهی اوقات زبان سعدی و حافظ را در شعرش زنده میکند و این قدرت او را میرساند. دستغیب در خصوص «حافظ به سعی سایه» که تصحیح دیوان حافظ به دست هوشنگ ابتهاج است نیز اشاره کرد: این کتاب یا حافظِ شاملو بیشتر به یک کار ذوقی میماند تا تصحیح دیوان خواجه. این کار یک کار علمی است و این دو نفر هیچ کدامشان دانش این کار را نداشتهاند، فقط با خواجه مأنوس بودهاند، آن اطلاعات فنی و علمی که در دکتر خانلری یا قزوینی بوده، یعنی نسخه شناسی و تسلط به زبان عربی و استادی تمام در دستور زبان فارسی را نداشتهاند. تصحیح حافظ کار هرکسی نبوده و نیست، کار امثال فروزانفر است. او در پایان سخنانش و با توجه به کسالت سایه در این روزها گفت: البته من شنیدهام که آقای ابتهاج این روزها در بیمارستان کُلن بستری شدهاند و از این بابت متاسفم. چرا که با همهی این تفاسیر نسبت به او، که در فضای ادبیات فارسی تنفس کرده و خدمات ارزندهای را در زمینه موسیقی و خصوصا در برنامهی گلهای رنگارنگ ارزانی کرده، همیشه نوعی حس ستایش داشته و دارم. در ایام دور که در جمع دوستان او را ملاقات میکردم متوجه شدم که او سعدی و حافظ را خوب خوانده است و از این بابت در عصر خودش در کنار شاعری مثل شهریار میایستد. من برایشان آرزوی سلامتی و بهبودی خواهم کرد… عبدالعلی دستغیب، نویسنده، منتقد و مترجمِ اهل شیراز است. او از دههی بیست سابقهی نوشتن در مجلاتی از قبیل روشنفکر، فردوسی، پیام نوین، راهنمای کتاب، آدینه و کلک را با خود به همراه دارد. از او قریب به چهل کتاب منتشر شده و در سال ۱۳۷۴ عنوان منتقد نمونه را به خود اختصاص داده است. همچنین او در مراسم چهرههای ماندگار سال ۱۳۸۲ لوح تقدیر چهرهی ماندگار را در حوزهی نقد ادبی به دست آورده است.