عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 1407
نویسنده : آوا فتوحی
باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم

خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست
تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم

خاموشی لبم نه ز بی دردی و رضاست
... از چشم من ببین که چو غوغاست در دلم

من نالی خوش نوایم و خاموش ای دریغ
لب بر لبم بنه که نواهاست در دلم

دستی به سینه ی من شوریده سر گذار
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم

زین موج اشک تفته و توفان آه سرد
ای دیده هوش دار که دریاست در دلم

باری امید خویش به دلداری ام فرست
دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم

گم شد ز چشم سایه نشان تو و هنوز
صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم

سایه


:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 1502
نویسنده : آوا فتوحی


یک زمانی از محبت خارها گل میشدند
کینه های قلب ما چون رز و سنبل میشدند
از محبت بی وفایی های ما گم میشدند
قلبها هم, خانه ی امید مردم میشدند
اینک اما از محبت حرفها کم میشود
از محبت هرکجا نفرت فراهم میشود
از ترنم های قلب عاشقان کم میشود
جانشین مهرِما هم قهر و ماتم میشود
از برای مهرو الفت جمله ها وا مانده اند
دوستی ها از ره دلهای ما جا مانده اند
وین تمام بی وفاییها که از ما مانده اند
یادگار از ما برای نسل فردا مانده اند
لورکا داوودی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 1198
نویسنده : آوا فتوحی

سرت که درد نمی آید از سوالاتم ؟ مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم

چطور این همه جریان گرفته ای در من و مو به موی تو جاریست در خیالاتم ؟

بگو به من که همان آدم همیشگی ام؟ نه ... مدتی است که تغییر کرده حالاتم

چقدر مانده به وقتی که مال هم بشویم درست از آب درآیند احتمالاتم

تو محشری به خدا ، من بهشت گم شده ام تو اتفاق می افتی ، من از محالاتم

چقدر ساکتی و من چقدر حرف زدم دوباره گیج شدی حتما از سوالاتم

دلم گرفته اگر زنگ می زنم گاهی مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 1151
نویسنده : آوا فتوحی

همه ذرات هستي ، محو در روياي بي رنگ فراموشي ست . نه فريادي ، نه آهنگي ، نه آوايي

، نه ديروزي ، نه امروزي ، نه فردايي ، زمان در خواب بي فرجام ، خوش آن خوابي كه بيداري نمي بيند !

من هنوزم باهات درگیرم با گُلای شکسته ی با سوالی

که تو دلم مونده نیمه هایی که پر شد از خالی *

جای دستت هنوز رو شیشه س من هنوزم باهات درگیرم

روسریتو به دخترم دادم من هنوزم برات میمیرم *

از کسی که همیشه پشتم هست از شبای گرفته ی بی خواب

بی تو از شعر هم می ترسم کوچه ی ما گذشته از مهتاب

من همونم که مدّعی بودم مثل کوهم که سخت می افته

حالا این کوهِ مدّعی بی تو هر شب از روی تخت می افته *

حالا این جا اسیر کاغذ هام کاغذی که سیاه و بی رحمه

کاغذی که دلش پر از درده کاغذی که منو نمی فهمه *

صندلیها همیشه می بینن من همیشه به پات می مونم

میکروفن ها گواه این عشقن وقتی از تو ترانه می خونم

* من هنوزم باهات درگیرم وقتی حتّی بهم نمی خندی

وقتی هر شب با پرده می رقصی وقتی مُحکم درا رو می بندی "بهروز ایرانی"



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 1932
نویسنده : آوا فتوحی

در را نبند و پنجره‌های مرا بگیر

حال مرا نگیر و هوای مرا بگیر

هر روز از این شکنجه سرم تیر می‌کشد:

کمتر بیا در آینه جای مرا بگیر

حالا که با تو هستم و دور از تو: بی گمان‌

وقتش رسیده است عزای مرا بگیر

تقدیم می‌شود به تو و خلوت شبت‌؛

هرچند ناخوش است‌; صدای مرا بگیر

بگذار به «عروسی خون‌»دعوتت کنم‌

دستی جلو بیار و حنای مرا بگیر

افتاده عکس ماه به فنجان خالی‌ام‌

یک فال قهوه دورنمای مرا بگیر

وقت پریدن است اگر عازمی بیا

دست مرا رها کن و پای مرا بگیر

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : شنبه 12 مرداد 1392
بازدید : 1750
نویسنده : آوا فتوحی

مقدمه
منظور از قالب یک شعر، شکل آرایش مصرعها و نظام قافیه آرایی آن است. شعر به مفهوم عام خود نه در تعریف می گنجد و نه در قالب، ولی شاعران و مخاطبان آنها، به مرور زمان به تفاهم هایی رسیده اند و شکلهایی خاص را در مصراع بندی و قافیه آرایی شعر به رسمیت شناخته اند.

به این ترتیب در طول تاریخ، چند قالب پدید آمده و ؛ شاعران کهن ما کمتر از محدوده این قالبها خارج شده اند. فقط در قرن اخیر، یک تحوّل جهش وار داشته ایم که اصول حاکم بر قالبهای شعر را تا حدّ زیادی دستخوش تغییر کرده است.


1- قالبهای کهن

در قالبهای کهن، شعر از تعدادی مصراع هموزن تشکیل می شود. موسیقی کناری نیز همواره وجود دارد و تابع نظم خاصی است.
هر قالب، فقط به وسیله نظام قافیه آرایی خویش مشخّص می شود و وزن در این میان نقش چندانی ندارد. از میان بی نهایت شکلی که می توان برای قافیه آرایی داشت، فقط حدود چهارده شکل باب طبع شاعران فارسی قرار گرفته و به این ترتیب، قالبهای شعری رایج را پدید آورده است :

قصیده /مثنوی /غزل /قطعه /ترجیع بند /ترکیب بند /مسمط /مستزاد /رباعی /دو بیتی /تصنیف/چهارپاره /تضمین .



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شعر نو , قالب شعر , ازاد , نیمایی , شپید , قالب نو , کهن , رباعی , دوبیتی , غزل , ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1199
نویسنده : آوا فتوحی

کسی تنها نیست
با همراه اول !
فقط همراه اول ست که تنهاست!
و تنها او با ما خواهد ماند
مرکز او از نخست آنتن میداد
گوشی ما مشغول بود
قطع و وصل داشت
گیرنده ضعیف است
وگرنه
ارسالها خوب بود!
یکبار کامل وصل نشدیم!
امواج میرسد
لطفا : فرکانس گیرنده تان را تغییر دهید.
92.3 حمید رضایی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1318
نویسنده : آوا فتوحی

ديشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسي آبدار با پنجره داشت
يکريز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک، چک چک... چکار با پنجره داشت؟
(قیصر امین پور)



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قیصرامین پور , شاعر , ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1167
نویسنده : آوا فتوحی

***
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود بوسه است.
و هر انسان
برای هر انسان برادری است.
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند.
قفل
افسانه ای است
و قلب برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.
روزی که آهنگ هر حرف زندگی است
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جست و جوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانه ای است
تا کمترین سرود، بوسه باشد.
روزی که تو بیایی
برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوتر هایمان دانه بریزیم...
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که دیگر نباشم. (احمد شاملو)



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شاملو , احمد , شاعر , سپید , شعر ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1296
نویسنده : آوا فتوحی

 

گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم
وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک (حافظ)

سرمست در قبای زرافشان چو بگذری
یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن

خواب بودی که لبت بوسیدم
قند دزدی چقَدَر شیرین است!

دزدی بوسه عجب دزدی پر منفعتی است
که اگر بازستانند، دوچندان گردد!

دانی که خال کنج لب یار بهر چیست؟
نقاش صنع، کرده نشان، جای بوسه را

یک بوسه از لبت ده و یک بوسه از رخت
تا هردو را چشیده، بگویم کدام به !!

بوسیدمت لب و دهنم بوی گل گرفت
بوییدمت، تمام تنم بوی گل گرفت (سعید بیابانکی)



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1400
نویسنده : آوا فتوحی

 

 نشد یه قصری بسازم ٬ پنجره هاش آبی باشه

من باشم و اون باشه و یک شب مهتابی باشه

نشد یه جا بمونه و آخر بشه مال خودم

حتی یه بار یادش نموند ٬ ماه و روز تولدم

با همه التماس من نشد دیگه نره سفر

شعرام به جز اون روی هر دیوونه ای گذاشت اثر

نشد برم بغل بغل واسش شقایق بچینم

نه این که من نخوام برم ٬ نذاشت گل ها رو ببینم

نشد همه دعا کنن همیشه اون باشه پیشم

یکی میگفت ٬ خواب دیده که اون گفته عاشقش میشم

اما نشد قسمت ما یه لحظه ی روشن و خوش

پیغام واسش فرستادم ٬ بیا بازم منو بکش

نشد که نشکنه بازم این چینی شکستنی

هیچ جای دنیا ندیدم ٬ عجب چشای روشنی

باور نکرد یه مژه اش رو ببه صد تا دریا نمیدم

 یه تار مو خواستم نداد ٬ گفت به تو دنیا نمیدم

راست میگه هر چی اون بگه ٬ من کجا و دیوونگی

چه جور به حرفش گوش کنم ؟ اون گفت بچسب به زندگی 

خلاصه که آخر نشد ما گل سرخ رو بو کنیم

اون گفت برو که بتونیم خوب حفظ آبرو کنیم

نشد یه بارم برسم یه آرزوهای محال

یه خاطره مونده برام با یه سبد میوه ی کال

نشد منم واسه یه بار به آرزوهام برسم

گذشته کار از کارمون ٬ دیر شده به خدا قسم

نشد به موقع این کویر ٬ ابری شه بارون بگیره

نشد ٬ خودش آینه که هست ٬ بیاد و شمعدون بگیره

نشد بپاشم زیر پاش ٬ عطر گل محمدی

نشد بهم جواب بده ٬ حتی بهم بگه بدی

نشد دوست دارم بگه ٬ به من که نه به دیگری

نشد یه بارم نگذره از روی شعرا سرسری

نشد یه کاری بکنه که بدونم دوسم داره

آتیش گرفتم و یه بار نگام نکرد بگه ٬ آره

نشد یه بار حرف بزنه نذاره پای سرنوشت

نشد یه شب نگم خدا ٬ الهی که بره بهشت

نشد شبی یه بار واسش یه فال حافظ نگیرم

نشد تو رویاهام براش روزی هزار بار نمیرم

نشد برم ٬ نشد نره ٬ نشد بخواد ٬ نشد بیاد

نشد ولی شاید بشه ٬ واسم دعا کنید زیاد

از شما پنهون نکنم ٬ یه حرفایی بهم زده

گفته همین روزا میاد اما هنوز نیومده

قصه داره تموم میشه ٬ مثل تموم قصه ها

فقط واسم دعا کنید اول خدا بعدم شما . . .

بهزاد منفرد



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1835
نویسنده : آوا فتوحی

اینجا ملودی عشق است
ملودی باد و باران
می نــوازم بــرای تـو
برروی تــلی از خاطره
که فروخفت در دهان شرمگین زمین
و نفس بست در سقف شکستهء زمان
می نوازم برای کودکان بی فردا
برای همبازیهای
کوچه و پس کوچه های وارونه !!
می نوازم به یاد آن داس پــدر
که چون بر خوشهء گندم می کشید
می پیچید در غار غار کلاغها
و می نسشت نرم نرمک بر دلم
می نوازم بجای تــو مــادر
که با یک دست ساقه می چیدی
و با دست دگــر عـــرق
می نوازم بجای خـدا که گوشهایش
گویی تهی است از مــا !!
می نوازم برای کوچ همهء کبوتــرها
برای خواب بچه ماهی ها
بـرای تــو 
که انگشتت
سهمی بر این آرشه دارد.

By : Mahmoud Shirbazoo
محمود شــیر بـازو



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: دوست , شعر , نو , آزاد , شیربازو , ,

تعداد صفحات : 26


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com