عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 1407
نویسنده : آوا فتوحی

نقدادبی؛هنرارزشیابیآثارادبی
نقد در لغت به معنی شناخت و تشخیص زر خالص از ناخالص است و در اصطلاح ادبی عبارت است از بررسی و تعیین ارزش آثار ادبی.
در فرهنگها نقد چنین تعریف شده است: سره کردن درم و دینار و جز آن (منتهی الارب - غیاث اللغات ).
نظر کردن در درمها و جز آنها و خوب و بد آنها را از هم
جدا کردن.( فرهنگ نفیسی)
نظر کردن در شعر و سخن و تمییز دادن خوب آن از بدش.
(متن اللغه). خرده گیری ، نکته گیری، سخن سنجی و به گزینی (یادداشتهای علی اکبر دهخدا)
هنگام مدح او، دل مدحت کنان او/ از بیم نقد او بهراسد زشاعری(فرخی) نقد، تنها شامل امور ادبی نیست و می تواند شامل همه گونه آثار علمی ، فنی، هنری، فلسفی، تاریخی و غیر اینها بشود، اما آنچه معمولاً از نقد بیشتر به ذهن می رسد، نقد آثار ادبی است از نظم و نثر، زیرا اغلب مردم با کتاب و ادبیات بیش از سایر علوم و فنون مانوسند و از امور ادبی بیشتر از سایر اقسام ادبی و هنر سر در می آورند و هرگونه نقدی را که درباره کتاب، به ویژه اشعار و داستانها صورت می گیرد درک می کنند، اما درهمان حال با توجه به مشکلات امر و شرایط لازم، خود را برای نقد صالح نمی بینند.
کلمه نقد خاصه وقتی از انتقاد سخن به میان می آید در نظر گروهی ازمردم نا آشنا ، به معنی عیب جویی توجیه شده است، در صورتی که هدف از نقد به هیچ وجه تنها، یافتن و معرفی کردن نقاط ضعف اثر ادبی نیست، بلکه مقصود از نقد بررسی و ارزشیابی آن و مهمتر از این شناساندن آن اثر به مردم است تا اگر درک مفاهیم وتعیین بهای معنوی کتاب برای همه افراد ممکن نشود، با کوششها و زحمتهای نقادان، تمام جوانب آن اثر مورد رسیدگی قرار بگیرد و سپس نتایج بررسی و حاصل کار، برای استفاده عموم نشر شود.
بسیار دیده شده وقتی می گویند که از فلان کتاب انتقاد شده است، بی درنگ این معنی به خاطر می ر سد که کسی عیوب آن کتاب را یافته و اعلام کرده است و بدبختانه در جامعه ما وضع به همین منوال هم است وگویی کسی از نقد و ناقد جز این انتظاری ندارد.
برخی از منتقدان براثر نداشتن تجربه کافی یا احتمالاً بر اثر اغراض خاص، کتابهایی را برمی گزینند و پس از کوشش فراوان، نارسایی یا نقایصی در آنها می یابند و آنها را به سختی مورد نکوهش قرار می دهند و بدیهی است که عمل آنان نه تنها سودمند و سازنده نیست، بلکه از این جهت که نقد را از مسیر اصلی دور می سازند، زیان بخش هم است و از سوی دیگر اینگونه منتقدان شهرت طلب معمولا آثار ناپخته طبقه جوان را که طبعاً مشتمل بر اشتباههایی هم است برای انتقاد اختیار می­کنند و با آشکار ساختن نارسایی های آنها می خواهند نامی برای خود فراهم آورند که در هر حال اهل دانش به این گونه کارها ارجی نمی نهند، زیرا از یک سو موجبات دلسردی و وازدگی طبقه جوان را برقرار می سازند و از سوی دیگر نشان می دهند که نقدی که می کنند عاری از ریا و به منظور اصلاح و پیشبرد کار نیست و به همین سبب است که وقتی خبر می رسد که کتابی در روزنامه یا مجله ای مورد انتقاد قرار گرفته، نویسنده آن اثر
پی می برد که باید مدتی دشنامها و سرزنش های بسیاری را تحمل کند، از آن رو که منتقد در آن مطلب کوشیده تا به هرطریق که هست اشتباههایی به چنگ آورد و آنها را با آب و تاب اعلام کند و به مقصودی که دارد، برسد.
این گونه رفتارها با روح نقد که باید متوجه هدفی عالی و بنیادی باشد سازگار نیست، زیرا این عیب جویی نه برای خواننده سودمند است نه نویسنده اثر و نه منتقد و بنابراین عملی بیهوده، غرض­آلود و ناصواب است و چنین کسی صلاحیت نقد یک اثر ادبی را ندارد.
نقد آثار ادبی از روزگاران کهن مرسوم بوده و از طرف فلاسفه و متفکران و ادیبان، قواعد و موازینی برای آن وضع شده است که پاره ای از آنها هنوز معتبرند و پاره ای دیگر فاقد ارزش بسیار. بنابراین از دیرباز مباشران کتاب و آثار ادبی با فواید نقد آشنایی داشته و آن را یکی از عوامل پیشرفت امور ادبی
می دانسته اند.
فواید نقد
فواید نقد متوجه سه جهت می شود: خوانندگان کتابها، نویسندگان ومولفان علم و هنر و در نتیجه دانش و ادبیات آن کشور.
۱) خوانندگان کتابها
بیشتر مردم به سبب آشنایی نداشتن به فنون نقد، یا شتاب در مطالعه کتاب، نمی توانند درباره کتابی که می خوانند به درستی قضاوت کند



:: موضوعات مرتبط: نقدها , ,
:: برچسب‌ها: نقد ,
تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 1056
نویسنده : آوا فتوحی

نگاهی به کارکرد هایاسطوره‌ای شعر سنتی فارسی

 

  پیش درآمد

بابِ این‌ روزگار، برخورد آرکئولوژیک‌ با هنر سنتی‌ است‌ و در ذیل‌ آن، شعر سنتی، چه‌ در عصر حافظ‌ و بیدل سروده شده باشد‌ و چه‌ در روزگار ما از این‌ برخورد بی‌نصیب‌ نمانده‌ است.در واقع دیدگاه صرفاً آرکئولوژیک‌ نسبت‌ به‌ شعر کلاسیک‌ و هر نوع‌ هنر سنتی‌ دیگر رهاورد اسف بار هنر مدرن‌ است. از این‌ منظر دنیای‌ مدرن‌ در غیبت‌ اساطیر و مآثر سلف‌ و در غیاب‌ محوریت‌ آیین های‌ الهی، هنر را تنها پایگاه‌ بروز معنویت‌ یافته است ،و در نتیجه این‌ دریافت‌ مدرن‌ به‌ تقدیس‌ هنر من‌ حیث‌ هنر انجامید. امروزه‌ بخشی‌ از جریان‌ ادبی‌ با شعر سنتی‌ به‌ عنوان‌ شئی‌ موزه‌ای‌ برخورد می‌کند. در این‌ نوشته‌ کوتاه‌ و عجولانه می‌خواهیم‌ به‌ بررسی‌ جوانب‌ این‌ برخورد بپردازیم.
در شعر سنتی‌ فارسی‌ صورت‌ و سیرت‌ قدسی‌ هنر متجلی‌ می‌شود. این‌ گونه‌ شعر، حاوی‌ خصوصیاتی‌ است‌ که‌ در برخورد نخستین‌ کارکرد حسی‌ ویژه‌ای‌ به‌ واسطهِ‌ تقارن‌ بر مخاطب‌ تحمیل‌ می‌کند. از منظر این‌ برخوردِ نخستین، شعر و سایر هنرهای‌ فطری‌ و غیر تلفیقی‌ نظیر نقش‌پردازی‌ و موسیقی‌ چیزی‌ نیست. جز حس، چیزی‌ نیست‌ جز صورت‌ محض، نه‌ در تقابل‌ با معنای‌ ادعایی‌ و موهوم‌ و نیز دوگانگی‌ پنداری‌ بزرگان‌ فلسفه‌ و نظریه‌پردازان‌ ادبی، بلکه‌ در تقابل‌ با خودِ معنا.

شعر سنتی‌ فارسی‌ در ذات‌ پویا و اصیل‌ خود، واجد کارکردهای‌ اسطوره‌ای‌ است‌ که‌ این‌ کارکردها به‌ لحاظ‌ طبیعت‌ ماندگار و پایدار، از خصلت‌ فرازمانی‌ و مکانی‌ برخوردارند. در حقیقت‌ اقبال‌ صدها ساله‌ طیف های‌ مختلف‌ به‌ شعر سنتی‌ فارسی‌ می‌تواند از این‌ عنصر فرازمانی‌ و مکانی‌ اسطوره، بهره‌ برده‌ باشد. منظور از کارکرد اسطوره‌ای‌ در اینجا، بیان‌ مصادیق‌ اسطوره‌ای‌ نیست‌ بلکه‌ مقصود آن‌ است‌ که‌ شعر سنتی‌ در فرم‌ و ساختار، آشکارکنندهِ‌ مراتبی‌ است‌ که‌ آن‌ مراتب‌ واجد خصلت‌ اسطوره‌ای‌ یعنی‌ ثبوت، وحدت‌ ارکان‌ و هماهنگی‌ با ارکان‌ آفرینش‌ است.

چنین‌ مراتبی‌ که‌ در آغاز از سوی‌ اصحاب‌ ادب‌ و نویسندگان‌ کتب‌ شعری‌ به‌ صنایع‌ و بدایع‌ معرفی‌ شدند و حاوی‌ عناصری‌ همچون‌ وزن‌ و قافیه‌ بودند، بی‌هیچ‌ دلیل‌ خاصی‌ و تنها شاید به‌ دلیل‌ غلبه‌ عینیات‌ بر ذهنیات‌ و تلقی‌ جزء به‌ جای‌ کل‌ در تعریف‌ شعر وارد شدند و علمای‌ روزگار تعریف‌ شعر را بر اساس‌ آنها استوار نمودند. بی‌نیاز از گفتن‌ است‌ که‌ شعر می‌تواند کارکردی‌ غیراسطوره‌ای‌ داشته‌ باشد. چنانکه‌ معتقدیم‌ شعر این‌ روزگار در بخشی‌ وسیع‌ و فراگیر چنین‌ است، زیرا زندگی‌ مردم‌ این‌ روزگار از خصایص‌ اسطوره‌ای‌ تهی‌ است. بنابراین‌ تعریف‌ شعر بر اساس‌ وزن‌ و قافیه‌ چندان اصیل به نظر نمی رسد‌‌ زیرا وزن‌ و قافیه‌ تظاهرات کارکردهای‌ اسطوره‌ای‌ است‌ که‌ اهم‌ آن طی‌ موضوع‌ تقارن‌ و توازن‌ بیان‌ خواهد شد.با تمام‌ این‌ اوصاف‌ برخورد صرفاً ارکئولوژیک‌ با هنرهای‌ سنتی‌ و در ذیل‌ آن‌ شعر سنتی‌ فارسی‌ نمی‌تواند برآورندهِ‌ تمامی‌ نیازهای‌ نقد ادبی‌ امروز باشد زیرا چه‌ بخواهیم‌ و چه‌ نخواهیم‌ نمی‌توانیم‌ اسطوره‌ها را حداقل‌ از پسزمینه‌ وجدان‌ بشری‌ خارج‌ کنیم.این‌ کارکردهای‌ اسطوره‌ای‌ حداقل‌ در لحظاتی‌ خاص‌، حضور غیرقابل‌ انکار و قاطع‌ خود را می‌نمایانند.نیاز به‌ حضور شعر سنتی‌ فارسی‌ در حقیقت‌ نیاز به‌ تنفس‌ در فضایی‌ اسطوره‌ای‌ و بی‌زمان‌ و مکان‌ است.


 تقارن‌ و توازن‌


آنچه‌ پیش‌ از هر چیز در شعر سنتی‌ فارسی‌ دیده‌ می‌شود توازن‌ است. این‌ توازن‌ در صورت، حاوی‌ کارکردی‌ قدسی‌ است، زیرا در هنر قدسی‌ علاوه‌ بر مفهوم‌ و باطن‌ در ظاهر نیز کاربرد عناصر و اِلِمان های‌ رمزی‌ و آیینی‌ نوعی‌ محمل‌ معانی‌ قدسی‌ بوجود می‌آورد، که‌ مثال‌ بارز آن‌ در معابد هندو، مساجد اسلامی‌ و کلیساها آمده‌ است.در این‌ گونه‌ توازن، تقابل‌ میان‌ دو مصراع‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. همچنین‌ در پس‌پردهِ‌ تقارن‌ و توازن‌ مصاریع، تقابلی‌ پنهان‌ میان‌ انسان‌ و حقیقت‌ اتفاق‌ می‌افتد که‌ راه‌ به‌ وحدت‌ می‌برد. تقابل‌ زوج های‌ قابل‌ تأ‌ویل‌ در حیطهِ‌ نظریات‌ ادبی‌ از قبیل‌ جداسازی‌ و تقابل‌ زبان‌ خبری‌ و زبان‌ شعر که‌ ظاهراً ملهم‌ از زوجهای‌ طبیعت‌ نظیر روز و شب‌ و بالاتر از آن؛ دو گونهِ‌ بازتاب‌ روح‌ اعظم‌ یعنی‌ آسمان‌ و زمین‌ است، به‌ حق‌ می‌تواند بنیان‌ تمایزات‌ میان‌ شعر و غیر شعر قرار گیرد.چنین‌ تقابلی‌ در کلیت‌ خویش‌ یکی‌ از اختصاصات‌ هنرهای‌ سنتی‌ است. تقارن‌ اعظم‌ کیهانی‌ که‌ خود را در زوج های‌ قابل‌ تأ‌ویل‌ همانند آسمان‌ و زمین، خیر و شر، زشت‌ و زیبا و آب‌ و آتش، می‌نمایاند، قابل‌ طرح در ذیل‌ این‌ تقابل‌ است.اصولاً "کیهان‌ و هیولا" زوج‌ اصیل‌ بنیانگذاری‌ جهان‌ شناخته‌ شده‌ است. چنانکه‌ در روز نخست، تقدیر الهی‌ حکم‌ بر این‌ کرد که‌ کیهان‌ در میان‌ اقیانوس‌ آب های‌ آغازین‌ تقدس‌ یابد و جهان‌ بنیان‌ نهاده‌ شود. در قرآن‌ کریم‌ هم‌ آمده‌ است: "کان‌ عرشه‌ علی‌الماء". به‌ همین‌ نسبت‌ نیلوفر "لوتوس" که‌ عرش‌ الهی‌ بر آن‌ استوار شده‌ از میان‌ آب‌ سر برمی‌آورد. انسان‌ نیز حاوی‌ محتوایی‌ کیهانی‌ است‌ و با دمیدن‌ روح‌ الهی‌ در کالبدش‌ تقدیس‌ یافته‌ و از دیگر مخلوقات‌ متمایز گشته‌ است.در ذیل‌ تقابل‌ اعظم‌ کیهانی، تقارن‌ و توازن‌ و تجانس‌ در شعر فارسی‌ و معماری‌ اسلامی‌ -- ایرانی‌ قابل‌ ردیابی‌ است. این‌ گونه‌ شعر به‌ روشنی‌ مایه‌ور از سرشت‌ سنتی‌ و منطبق‌ بر زوج های‌ قابل تأ‌ویل‌ است.اگر به‌ غزل‌ به‌ عنوان‌ شاخص‌ شعر سنتی‌ نظری‌ بیفکنیم، شاکله‌ آن‌ را از حیث‌ تقارن‌ و توازن‌ کامل‌ می‌یابیم. این‌ مقارنه‌ در سایهِ‌ تجربه‌های‌ روحانی‌ و مشاهدات‌ متافیزیکی‌ بالیده‌ است. در این‌ مقارنه، مطلع‌ غزل‌ که‌ به‌ تعبیر یونانیان‌ هدیه‌ خدایان‌ است، در حقیقت‌ آینه‌دار تقارنی‌ کامل‌ و رمزی‌ از حضوری‌ آسمانی‌ است. در اینجا دو سوی‌ آسمان، دو مصراع‌ مطلع‌ می‌شود (نظیر حالتی‌ که‌ در معماری‌ اسلامی‌ با پیوستن‌ دو سوی‌ طاق‌ دیده‌ می‌شود)، در انتهای‌ غزل، آنجا که‌ فیوضات‌ به‌ مراتب‌ پایین‌تر نزول‌ می‌یابد، حضور زمینی‌ در لباس‌ تخلص‌ تثبیت‌ می‌شود. بدین‌سان‌ غزل‌ از طریق‌ نردبانی‌ متافیزیکی‌ از سویی‌ به‌ آسمان‌ و از سویی‌ به‌ زمین‌ منتهی‌ می‌گردد و این‌ همان‌ کارکرد اسطوره‌ای‌ است‌ که‌ آسمان‌ و زمین‌ را به‌ هم‌ می‌رساند. اسطوره‌ همچون‌ حقیقتی‌ فرازمانی‌ و مکانی جلوه‌ می‌کند که‌ سرشتی‌ زمینی‌ -- آسمانی‌ دارد. برای‌ آنکه‌ بتوانیم‌ مقصود را بهتر بیان‌ کنیم‌ به‌ نمونه‌هایی‌ از مطلع‌ غزل های‌ حافظ‌ نگاهی ‌دوباره می‌افکنیم:


تنت‌به‌ ناز طبیبان‌ نیازمند مباد
وجود نازکت‌ آزردهِ‌ گزند مباد

.....
زان‌ یاردلنوازم‌ شکریست‌ با شکایت‌
گر نکته‌دان‌ عشقی‌ بشنو تو این‌ حکایت‌

….
فاش‌می‌گویم‌ و از گفتهِ‌ خود دلشادم‌
بندهِ‌ عشقم‌ و از هر دو جهان‌ آزادم‌

....
دوش‌دیدم‌ که‌ ملائک‌ در میخانه‌ زدند

گِل‌ آدم‌ بسرشتند و به‌ پیمانه‌زدند

...
در اینگونه‌ مطالع‌ با "شعر کامل" روبروییم. حقیقت‌ در شعر کامل، پیش‌ از آنکه‌ به‌ حقیقت‌ ذهنی‌ مندرج‌ در هنرمند رجوع‌ کند، از حقیقت‌ عینی‌ اشکال‌ و مناظر و مزایای‌ او ناشی‌ می‌شود. در شعر کامل، حقیقت‌ در لباس‌ رمزپردازی‌ خدشه‌ناپذیر و انکارناشدنی‌ بیان‌ می‌شود. این‌ گونه‌ شعر، همچون‌ اسطوره‌ در بیان‌ دلالت هایش‌ قاطع‌ و تخفیف‌ناپذیر و از نظر صحت‌ و سلامت‌ ظاهر و باطن‌ بی‌چون‌ و چند است، و باز همچون‌ اسطوره، صحت‌ کامل‌ آن‌ فارغ‌ از پردازش‌ ثانوی‌ به‌ ثبوت‌ حقیقی‌ الهام‌ نخستین‌ برمی‌گردد.علاوه‌ بر وزن‌ بیرونی، در غالب‌ آثار موفق‌ شعر سنتی‌ با انواع‌ گوناگونی‌ از وزن‌ و هماهنگی‌ روبرو می‌شویم. این‌ تجانس‌ و توازن‌ که‌ گاه‌ همچون‌ تزئینات‌ هندسی‌ به‌ ظاهر بی‌پایان‌ معماری‌ اسلامی‌ -- ایرانی‌ به‌ نظر می‌آید، به‌ بی‌نهایت‌ بودن‌ دایره‌ خلقت‌ الهی‌ و وحدت‌ در عین‌ کثرت‌ دلالت‌ دارد. این‌ نیز کارکردی‌ اسطوره‌ای‌ است‌ زیرا اسطوره‌ ضمن‌ بیان‌ قوای‌ فرابشری‌ در اغلب‌ اوقات‌ خود، محدود به‌ نوعی‌ قوهِ‌ تحدید کننده‌ الهی‌ است.

ریاضیات‌ به‌ عنوان‌ جهان‌ اعداد و نسبت ها و هندسه‌ به‌ عنوان‌ عالم‌ اشکال‌ و تناسبات‌ به‌ دلیل‌ ماهیت‌ انتزاعی‌ همواره‌ رابطی‌ میان‌ طبیعت‌ و پدیده‌های‌ قابل‌ تفکیک‌ و شمارش‌ آن‌ و میان‌ الهیات‌ و مجردات‌ بوده‌ است. طبیعت‌ مجرّد ریاضیات‌ در نگاه‌ مسلمانان‌ از آغاز واسطه‌ای‌ میان‌ کثرت‌ و وحدت‌ بوده‌ و از طریق‌ ریاضیات‌ سُننی‌ در تقدیس‌ اعداد و رموز ویژه‌ پدیدار شده‌ که‌ با سنت‌ بطلمیوسی‌ و یونانی‌ در بزرگداشت‌ و نمادپردازی‌ اعداد مشابهت‌ دارد. تقدیس‌ اسطوره‌ وار اعداد در شعر سنتی‌ فارسی‌ نیز دیده‌ می‌شود. در این‌ گونه‌ شعر گذشته‌ از صنایع‌ ادبی‌ بر پایه‌ اعداد که‌ به‌ تعدد وجوه‌ و پدیده‌ها نظیر هفت‌ آسمان، نُه‌ فلک، هشت‌ فرشته، یکتایی‌ خداوند و غیره‌ اشارت‌ دارد، نوعی‌ قطعیت‌ در تعداد ابیات‌ بعضی‌ قالبها نظیر رباعی‌ و دوبیتی‌ به‌ چشم‌ می‌آید، شاعری‌ همچون‌ جامی‌ نیز به‌ هفت‌ بیتی‌ بودن‌ غزل‌ اعتقاد جازم‌ و بظاهر عجیبی‌ دارد. مسلماً چنین‌ اعتقادی‌ رمزی‌ در بردارد که‌ این‌ رمز در عدد هفت‌ نهفته‌ است.

بسیاری‌ شعر را بازآفرینی‌ زبان‌ می‌دانند. میرچا الیاده‌ می‌گوید": هر شعری‌ تلاشی‌ است‌ برای‌ بازآفریدن‌ زبان، به‌ کلام‌ دیگر، منسوخ‌ ساختن‌ زبان‌ مرسوم‌ و روزمره‌ و ابداع‌ گفتاری‌ جدید، خصوصی‌ و شخصی‌ و در تحلیل‌ نهایی‌ اسرارآمیز. اما آفرینش‌ شاعرانه، مانند آفرینش‌ زبان‌شناسانه، معنای‌ از میان‌ بردن‌ زمان‌ (تاریخ‌ تمرکز یافته‌ در زبان) و باز یافت‌ وضعیت‌ بهشت‌ گونهِ‌ نخستین‌ است: بازیابی‌ روزهایی‌ که‌ توان‌ آفرینش‌ خودانگیخته‌ وجود داشت، زمانی‌ که‌ گذشت‌ وجود نداشت، زیرا نسبت‌ به‌ زمان، آگاهی‌ای‌ نبود و از سپنج‌ زمان‌ خاطره‌ای. از این‌ گذشته، گفته‌ می‌شود که‌ در دوران‌ ما، زمان‌ برای‌ شعرای‌ بزرگ‌ وجود ندارد: شاعر، جهان‌ را به‌ گونه‌ای‌ کشف‌ می‌کند که‌ گویی‌ در لحظهِ‌ خلقت‌ عالم‌ وجود داشته‌ و با اولین‌ روزهای‌ آفرینش‌ هم‌ عصر بوده‌ است.

از دیدگاهی‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ هر شاعر بزرگی، جهان‌ را از نو می‌سازد، زیرا سعی‌ دارد آن‌ را به‌ گونه‌ای‌ ببیند که‌ گویی‌ زمان‌ و تاریخی‌ وجود ندارد. از این‌ لحاظ‌ رویکردش‌ به‌ شکل‌ غریبی‌ با رویکرد انسان‌ اولیه‌ و انسان‌ جوامع‌ سنتی‌ مشابه‌ است".(1)این‌ دیدگاه‌ و تلقی‌ بازآفریدن‌ زمان‌ و زبان‌ حاوی‌ کارکردی‌ اسطوره‌ای‌ است. زیرا در اسطوره‌ نیز با حذف‌ زمان‌ قراردادی‌ روبرو می‌شویم. همچنین‌ در شعر سنتی‌ فارسی‌ اتفاق‌ خجستهِ‌ دیگری‌ نیز می‌افتد و این‌ اتفاق‌ همانا تشخیص‌ زبان‌ و رمزپردازی‌ است.در این‌ تشخیص‌ جادویی، مصالح‌ و ترکیبات‌ (نظیر کلمات) در عین‌ کارکرد هنری‌ خاص‌ زیبایی‌شناسانه، محمل‌ القای‌ رمزی‌ نیز می‌شوند. ساقی، می، شاهد و خرابات‌ و... در واقع‌ رمزی‌ و اشارتی‌ برای‌ مطرح‌ ساختن‌ حقایق‌ هستند.همانگونه‌ که‌ اعمال‌ اسطوره‌ای‌ حاوی‌ رمز و اشارت‌اند. این‌ اعمال‌ در حکم‌ سنخیات‌ ازلی‌ و ابدی‌اند که‌ به‌ هیچ‌ روی‌ در بند زمان‌ و مکان‌ اسیر نمی‌شوند، با این‌ حال‌ قابل‌ تأ‌ویل‌ هستند اما این‌ تأ‌ویل‌ منحصراً در ذیل‌ فرهنگی‌ که‌ آفرینندهِ‌ اسطوره‌ است‌ ممکن‌ می‌شود.

اگر به‌ موضوع‌ تقارن‌ و تقابل‌ رجعت‌ کنیم‌ و گذشته‌ فرهنگی‌ بشری‌ را در یک‌ نگاه‌ سریع‌ و فراگیر از عینک‌ زوجهای‌ قابل‌ تأ‌ویل‌ مورد بررسی‌ قرار دهیم، می‌بینیم‌ که‌ در تمامی‌ شاخه‌های‌ علوم‌ و فرهنگ‌ و معارف‌ بشری‌ می‌توان‌ ردپایی‌ از تقابل‌ و در ذیل‌ آن‌ تقارن، تضاد، توازن، تجانس‌ و دیگر زوج های‌ قابل‌ تأ‌ویل‌ و قیاس‌ پیدا کرد که‌ بر تمامی‌ آنها تا روزگار ما، منطق‌ کلاسیک‌ حکم فرمایی‌ می‌کند. برای‌ تفصیل‌ بیشتر به‌ یک‌ پارادوکس‌ (متناقض‌نما) معروف‌ دقت‌ می‌کنیم: در این‌ پارادوکس‌ مردی‌ از جزیرهِ‌  کرت می‌گوید: تمام‌ مردم‌ جزیرهِ‌ کرت‌ دروغ گویند . منطق‌ کلاسیک‌ حکم‌ می‌کند که‌ گوینده‌ این‌ سخن‌ را که‌ خود اهل‌ جزیرهِ‌ کرت‌ است، دروغ گو و آنچه‌ گفته‌ دروغ‌ بدانیم.بنابراین‌ گوینده‌ همچون‌ اهالی‌ دیگر جزیره‌ راست گوست‌ و اگر راست گوست‌ پس‌ او دروغ گوست‌ و به‌ همین‌ ترتیب‌ تسلسل‌ ادامه‌ می‌یابد. در این‌ پارادوکس‌ زوج‌ راست‌ و دروغ، در تقابل‌ هم‌ قرار دارد و هر کدام‌ به‌ تنهایی‌ تمامی‌ فضای‌ منطقی‌ مسأ‌له‌ را اشغال‌ می‌کند. هنگامی‌ که‌ راستی‌ باشد نشانی‌ از دروغ‌ نیست‌ و به‌ عکس، یعنی‌ هیچ‌ یا همه‌ چیز. بنابراین در منطق‌ کلاسیک‌ جایی‌ برای‌ تعدیل‌ فرض ها وجود ندارد.


شعر سنتی‌ فارسی‌ به‌ روشنی‌ مایه‌ ور از منطق‌ کلاسیک‌ در شکل‌ و ساختار است.در حقیقت، شاعر در این‌ مقام‌ برای‌ پردازش‌ صورت‌ حقیقت‌ نخستین‌ در وجوه‌ قابل‌ دریافت، ناچار از حذف‌ بعد یا ابعادی‌ می‌شود. این‌ حذف، فرایند تربیع‌ دایره‌ را در معماری‌ هند و در نهایت‌ ایجاد رمزی‌ "ماندالا" را به‌ خاطر می‌آورد.سنت‌ و بقای‌ آن‌ ضامن‌ بقای‌ ذهنیت‌ تقابل‌ و توازن‌ در شعر سنتی‌ است. بدین‌ سان‌ روشن‌ می‌شود که‌ حضور وزن‌ در شعر فارسی‌ هماهنگ‌ با سرشت‌ سنتی‌ مردمان‌ بوده‌ و تأ‌کید هزار سالهِ‌ شاعران‌ بر اصل‌ وزن‌ در شعر فارسی‌ به‌ هیچ‌وجه‌ نمی‌بایست‌ تأ‌کید غیرضروری‌ تلقی‌ شود. به‌ محض‌ پا نهادن‌ به‌ عصر جدید و ظهور مدرنیسم‌ که‌ جهان‌ را در پذیرش‌ گونه‌های‌ مختلف‌ و نه‌ چندان‌ قطعی‌ و گزینه‌های‌ ظاهراً متضاد سرگردان‌ ساخت، در ذهنیت‌ کلاسیک‌ تقارن‌ و هنر متوازن‌ تجدید نظرهای‌ اساسی‌ صورت‌ گرفت. اگر به‌ مثال‌ پارادوکس‌ برگردیم، می‌توانیم‌ با جایگزین‌ کردن‌ "منطق‌ فازی" به‌ جای‌ "منطق‌ کلاسیک"درونمایهِ‌ تغییرات‌ را در شعر سنتی‌ فارسی‌ و گذار آن‌ به‌ شعر نیمایی‌ و سپید درک‌ کنیم. در مثال‌ دروغ گویان‌ جزیرهِ‌ کرت، اگر فرض‌ کنیم‌ میزان‌ دروغ گویی‌ افراد پنجاه‌ درصد باشد، یعنی‌ هر فرد از دو جمله‌ای‌ که‌ بر زبان‌ می‌آورد یکی‌ دروغ‌ باشد. در نتیجه‌ گوینده‌ نیمی‌ راست گو و نیمی‌ دروغ گو خواهد بود. بنابراین‌ تناقضی‌ دیده‌ نمی‌شود و جملهِ‌ مطرح‌ شده‌ به‌ عنوان‌ گزاره، ارزش‌ قطعی‌ ندارد و به‌ یک‌ نسبت‌ می‌تواند راست‌ یا دروغ‌ باشد. به‌ روشنی‌ درمی‌یابیم‌ که‌ منطق‌ فازی، مروج‌ عدم‌ قطعیت‌ است‌ که‌ در فیزیک‌ نوین‌ بر آن‌ تصریح‌ شده‌ است. همچنان‌ که‌ در دورهِ‌ فعلی‌ می‌توان‌ کار "نیما" را در حیطهِ‌ عدم‌ قطعیت‌ ارزیابی‌ کرد. نیما  ایستاده‌ بر نقطهِ‌ ضرورت‌ تاریخی، ناخودآگاهانه‌ به‌ این‌ واقعیت‌ گریزناپذیر صحه‌ گذاشته‌ که‌ در جهان‌ مدرن‌ و گسیخته‌ جایی‌ برای‌ پرداختن‌ به‌ صورت های‌ ازلی‌ و سنخیات‌ ابدی‌ و در یک‌ کلام‌ پیوستگی های‌ متقارن‌ روح‌ بشری‌ جلوه‌ کرده‌ در اساطیر؛ وجود ندارد و این‌ آینهِ‌ کدر هرگز تاب‌ بازتاب‌ مجردات‌ کیهانی‌ ندارد. هرگونه‌ ارزش‌ زیبایی‌شناسی‌ مترتب‌ بر ساختار شعر سپید فاقد کار کرد ازلی‌ -- ابدی‌ است‌ زیرا فاقد سنخیات‌ اسطوره‌ای‌ست‌ که‌ این‌ سنخیات‌ پیش‌ از این‌ مطرح‌ شده‌ است.عدم‌ قطعیت‌ موصوف‌ بر گسیختگی‌ ادراکات‌ بشر امروز تأ‌کید دارد.  تی‌ اس‌ الیوت  معتقد بود که‌ اقتدار روز افزون‌ علم‌ به‌ سقوط‌ شعر و هنر و گسیختگی‌ ادراکی‌ انسان‌ منجر شده‌ است. شاید تنها راه‌ نوزایی‌ حواس‌ الهی‌ هنر بازگشت‌ به‌ پیوستگی‌ ادراکی‌ است. آنجا که‌ سوی‌ ناشناختهِ‌ شعر در قالبی‌ آشنا رخ‌ می‌نماید و شاعر طی‌ محاکاتی‌ ازلی‌ - ابدی‌ به‌ بازآفرینی‌ زمان‌ دست‌ می‌یازد. آنجا که‌ شعر را از صورت ها و سایه‌های‌ اشیا به‌ محضِ اشیا می‌رساند. شعر در این‌ مقام، سویی‌ تاریک‌ و ناشناخته‌ را نشانه‌ می‌رود که‌ محتوایی‌ دیریاب‌ را در آنی‌ترین‌ و اصیل‌ترین‌  صورتِ  ممکن‌ عرضه‌ می‌کند. عرضه‌ای‌ اسطوره‌وار از حقیقتی‌ انکارناپذیر.

 

 

+



:: موضوعات مرتبط: حافظ/سعدی /مولانا , ,
تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 1057
نویسنده : آوا فتوحی

وصال

درسال1197 در شیراز بدنیا آمد.او در حکمت،صرف و نحو،موسیقی ،خط (نسخ و نستعلیق)شعر،

مهارت داشت.شهرت اودر سرودن غزل،رباعی،قصیده،بودآ ثارش:بزم وصال-صبح وصال-سفینه-

بود. اوسه تار می نواخت وصدایی خوش داشت.در نقاشی تذهیب و خط مهارت داشت.

بجز نام او گفتگویی ندارم                بجز وصل او آرزویی ندارم

نگویی وصالش ندارم تمنا                به دل خواهشم هست و رویی ندارم

 



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: وصال ,
تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 983
نویسنده : آوا فتوحی

ویژگی های شعر حافظ

برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حافظ عبارتند از:

1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی

رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است.
چنان که در بیت زیر "شب تاریک" و "گرداب هایل" و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

2-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات

این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) "مراعات النظیر" نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید:

ز شوق نرگس مست بلند بالایی
چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم
شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست
کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم

3-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها

ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین.

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

***

من و انکار شراب این چه حکابت باشد
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد

***

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

4- طنز

زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است.
پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
که می حرام، ولی به ز مال او قافست

باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

5- ایهام و ابهام

شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است.
نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد:
اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است.
دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه های زمان در امان می داشت.

سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد:

دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست

ایهام در کلمه "عهد" به معنای "زمانه" و "پیمان"

دل دادمش به مژده و خجلت همی برم
زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

ایهام در ترکیب "نقد قلب" به معنای "نقد دل" و "سکه قلابی"

عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم
گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما

ایهام در کلمه "دوران" به معنای "عهد و دوره" و "دورگردانی ساغر"

تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است.



:: موضوعات مرتبط: حافظ/سعدی /مولانا , ,
تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 976
نویسنده : آوا فتوحی

هراس

در گرگ و میش صبح

ناکه صدای کوفتن چکشی به سنگ

یاضربه ای به در

در زیر طاق منحنی خوابگاه من

پیچیده و محو شد

پنداشتم که مشت

گره خورده کسی

برسینه برهنه دیوار نشست

پنداشتم که کودک همسایه ناگهان

سنگی به سوی پنجره من روانه ساخت

برخاستم زجای

اما نگاه من که به دیدار کوچه رفت

تنها درخت را

با قامتی بلنددر آن تیرگی شناخت

و آن وحشی که در دل من خانه کرده بود

پیوسته از درون

بر سینه برهنه من مشت می نواخت.

نادر نادر پور



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 1254
نویسنده : آوا فتوحی

هرمنوتيك يعني جهان از چشم همه

اگربه دنبال ريشه ي واژه ي هرمنوتيك باشيد مي توانید آنرا از واژه ي يوناني هرمينيون بدست

 آوردید كه به معناي تفسير و به زبان خود ترجمه كردن و تاويل كردن و قابل فهميدن و شرح

 دادن و به معناي روش مي باشد

 تعريفي كه از دیرباز پيشينيان و سنت بر هرمنوتيك داشته اند آنرا علم يا نظريه ي تاويل

مي دانند

 .....در اساطير يوناني هم اينگونه نقل شده است كه هرمس پيام هاي رمزي خدايان را براي

كساني كه توان و بدنشان تحليل مي رود (ميرايان)تاويل مي كرده است به همين دليل

 هرمنوتيك به عنوان يك روش از تاويل متون مقدس شروع مي شود

بعدها بحث حاصل از حكم كليساي كاتوليك كه فقط آن ها صلاحيت تاويل كتاب مقدس را

 دارند و با پا فشاري پروتستان ها در اختلاف تاويل متن كتاب مقدس و نتيجه ا ي كه از اين

 اختلاف بدست آمد كمك شاياني به علم تاويل و هرمنوتيك كرد  

هرمنوتيك علمي است كه مسئله ي فهم متون و چگونگي ادراك و فهم و روند آنرا بررسي

مي كند اين مطلب از قرن هفدهم بكار گرفته شد كه در شروع قرن نوزدهم با تلاش فكري و

علمي فردريك شلاير ماخر رواج عمومي يافت

 فريدريش اشلايرماخر اولين پژوهشگري بود كه توانست نظريه ي عام تاويل را منظم كند

نظريه اي كه شامل متوني غير از متون مذهبي را در بر مي گرفت كه در بين انديشمندان به

نام (دور هرمنوتيكي)معروف گرديد اينكه (يك چيز جزء در چارچوب كل فهميده مي شود و بر

عكس) از تلاشهاي اين متفكر مي باشد  

البته نمي توان اين جريان را ناديده گرفت كه هرمنوتيك به دليل پشتكارو نشر آثارمارتين هيدگر

 شكل عميق تر فلسفه ي عام فهم انساني را دريافت كرد و براي هر روش و رشته اي كه با

تاويل زبان ‏‏‎ْو كنش يا آفريده هاي كه با دست انساني سر كار داشت همراه گرديد ..ادامه دارد  

 



:: موضوعات مرتبط: مکاتب , ,
تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 780
نویسنده : آوا فتوحی

هفدهم اسفند ماه امسال بیستمین سالگرد استاد افسانه‌ای سه تار ایرانی استاد احمد عبادی است به همین مناسبت نماهنگی را که دو سال قبل تهیه کرده بودم دوباره تقدیم می‌کنیم.
استاد عبادی در سال ۱۲۸۳ در تهران، خیابان ایران (عین الدوله قدیم) در خانواده بزرگ هنر ایران، چشم به این جهان گشودند. ایشان دارای برادری به نام جواد و خواهرانی با نامهای مولود و ملوک بودند. چه نیکوتر از آنکه یاد آوری کنیم که پدر استاد عبادی ، میر زا عبدالله فراهانی و عموی ایشان میرزا حسینقلی بودند که همه ما با نام این بزرگان حافظ ردیف‌ موسیقی ایرانی آشنا هستیم. استاد عبادی خود فرموده اند که بخش اعظم آموزش سه تار ایشان نزد خواهرانشان (که معلمین استاد ابوالحسن خان صبا نیز بودند) انجام شد و تعداد مختصری مشق نیز در کنار استاد صبا از پدر (میرزا عبدالله) گرفتند. در سنّ ۱۷ سالگی به شغل دیوانی وارد شدند. تا اینکه در اوایل تأسیس رادیو ایران به این رسانه پیوستند و مدت ۳۵ سال به خدمت خالصانه به موسیقی‌ ایرانی در این نهاد پرداختند که ثمره آن آثاری است جاودانه.
ایشان سالها وقت خود را صرف بهبود صدای ساز سه تار نمودند و مبتکر سبکی نوین در نواختن سه تار بودند، که بر اساس اجرای آهسته و ظریف نت‌ها و استفاده کمتر از مضرابهای ریز استوار است
استاد روح الله خالقی در مورد ایشان گفته اند:" احمد عبادی نه تنها از لحاظ موسیقی‌ و ذوق و قریحه نوازندگی جانشین پدر است، بلکه از جهت حسن خلق و ادب و مهربانی نیز بهترین یادگار میرزا عبدالله است و خانه دل‌ یاران از مهر و محبت او آکنده است. هنگامی که انگشتانش روی پرده‌های سه تار به گردش در میاید و ناخن پر قوتش آهنگ ساز را به گوش می‌رساند، قلب آدمی‌ در سینه می تپد و نغمه‌های دلپذیرش هزاران خاطرات شیرین را از جلوی دیدگان شنونده میگذارند، آن چنان که هیچ هنری را این همه تاثیر شگفت انگیز نمی‌‌باشد."
اولین اثر ضبط شده استاد عبادی مربوط به سال ۱۳۱۰ و با آواز استاد رضا قلی‌ خان ظلی بود و پیش از آن نیز اجرای معروف ایشان به همراهی خانم ملوک ضرابی در سال ۱۳۰۳ در گراند هتل در تاریخ موسیقی‌ ایران ثبت گردیده است.
. استاد محمد رضا شجریان در مورد ایشان فرموده اند:" با استاد عبادی از اوایل ورود به رادیو در سال ۱۳۴۶ اشنا شدم، آقای میر نقیبی که مسئولیت گلها را داشت من را با ایشان اشنا کرد. آقای عبادی هم مرا پذیرفت و مثل فرزندش مرا نصیحت میکرد، ایشان برای من حکم پدر و دوست را داشت و خیلی‌ از نظر اخلاقی‌ در من تاثیر داشت "

استاد عبادی پس از عمری پر بار سر انجام در هفدهم اسفند ماه ۱۳۷۱ جان به جان آفرین تسلیم نمودند. این دوست کوچک در آن زمان در دانشگاه ملی‌ دانشجو بودم و هنوز با گذشت این سالیان غم عدم تجلیل از این استاد بزرگ در رسانه ضدّ فرهنگی‌ صدا و سیما از خاطرم نرفته است و همیشه آزارم میدهد.



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: عبادی ,
تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 1135
نویسنده : آوا فتوحی

هنرتقریبابه سالمندی انسان است .هنر شکلی از کار بوده و مختص - انسان.

هنر تلاش انسان است برای بروز احساسات ؛ و به لطف هنر ملیت ها وتمدنهای مختلف شکل گرفته است.ابتدا طبیعت الهام بخش هنر برای

بروز خلاقیت هایش بوده است.

هنر بعد از کشف واقعییات بسوی خیال(انتزاع) میرود.و طبیعت را در گوشه ای رها می کند و از رنگ و فرم غیر طبیعی برای بیان مفاهیم خود بهره می جوید.

گاهی اوقات هنرواقعی (رئال) با انتزاع (ابستره)پیوند می خورد و با بهره گیری از طبیعت در کنارهم تکنیکی نوین با استفاده از قابلیت های

موجود دنیا مدرن شکل می گیرد .

این دو واژه متضاد درکنار هم به خلق هنری که انسان را به فرا واقعیت

وانتزاع سوق می دهد منجر میشود چه در نقاشی ،شعر،هنرهای تجسمی

و…….



:: موضوعات مرتبط: سبک های نقاشی , ,
:: برچسب‌ها: هنر , ,
تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 1055
نویسنده : آوا فتوحی

هوشنگ ابتهاج در اسفند 1306 در رشت متولد شد.پدرش از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس

بیمارستان پورسینای رشت بود.هوشنگ در جوانی عاشق دختری به نام گالیا شد وهمین عشق باعث

سرودن اشعار عاشقانه شد ابتدا از شاگردان نیما بود وسپس به غزلسرائی روی آورد .گفته میشود

که بعد از حافظ او بهترین غزلسرا است.از آثارش سراب در قالب چهارپاره با مضمونی از تغزل

همراه است.سیاه مشق اثر دوم اوکه شامل بهترین غزلیات آن دوره محسوب میشود. شبگیر که اشعار

اجتماعی است وچند برگ از یلدا که روش نوینی را در شعر نو گشود.ضمنا او در زمینه موسیقی ایرانی برجسته بود و مدتی نیز مسئول برنامه گلها در رادیو بود.و خوانندگانی  از اشعا ر او استفاده

کرده اند.



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: هوشنگ ابتهاج ,
تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 1048
نویسنده : آوا فتوحی


هاتف اصفهانی » دیوان اشعار

ای فدای تو هم دل و هم جان
وی نثار رهت هم این و هم آن
دل فدای تو، چون تویی دلبر
جان نثار تو، چون تویی جانان
دل رهاندن زدست تو مشکل
جان فشاندن به پای تو آسان
راه وصل تو، راه پرآسیب
درد عشق تو، درد بی‌درمان
بندگانیم جان و دل بر کف
چشم بر حکم و گوش بر فرمان
گر سر صلح داری، اینک دل
ور سر جنگ داری، اینک جان
دوش از شور عشق و جذبهٔ شوق
هر طرف می‌شتافتم حیران
آخر کار، شوق دیدارم
سوی دیر مغان کشید عنان
چشم بد دور، خلوتی دیدم
روشن از نور حق، نه از نیران
هر طرف دیدم آتشی کان شب
دید در طور موسی عمران
پیری آنجا به آتش افروزی
به ادب گرد پیر مغبچگان

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: هاتف اصفهانی , ,

تعداد صفحات : 124


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com