عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393
بازدید : 454
نویسنده : آوا فتوحی

 



:: برچسب‌ها: رضا نیکخو , ,
تاریخ : چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393
بازدید : 1156
نویسنده : آوا فتوحی

 

یادت هست مادر؟
اسم قاشق را گذاشتی قطار، کشتی و هواپیما:
تا یک لقمه بیشتر بخورم…
یادت هست؟
شدی خلبان،ملوان،لوکوموتیوران
میگفتی بخور تا بزرگ بشی
آقا شیره بشی…
خانوم طلا بشی…
و من عادت کردم هر چیزی را
بدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم.
حتی بغض هایم را ...
امیرحسین زندی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: امیر حسین زندی ,
تاریخ : چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393
بازدید : 640
نویسنده : آوا فتوحی

 

نو ميشود روزگار از هر سو..
بوى تازگى ايد به مشام...
و من ياد تو را...
در کهنگى ايام 
همچنان زنده به دل دارم..

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: نادر فرهمند ,
تاریخ : چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393
بازدید : 447
نویسنده : آوا فتوحی

چه غریب ماندی ای دل، نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری

غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید یاری

چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری

دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری

نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری

همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری

سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشته ست
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری

به سرشک همچو باران زبرت چه برخورم من؟
که همچو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری

چو به زندگانی نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری

نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری

سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر
که به غیر مرگ دیگر نگشایدت کناری

به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری

"هوشنگ ابتهاج"

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: هوشنگ ابتهاج , ,
تاریخ : یک شنبه 31 فروردين 1393
بازدید : 418
نویسنده : آوا فتوحی

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شیربازو , ,
تاریخ : یک شنبه 31 فروردين 1393
بازدید : 579
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

مین فقیری (۳۰ آذر ۱۳۲۲ هـ.ش شیراز) پژوهشگر و نویسنده‌ی ایرانی است.

زندگینامه

فقیری در شیراز به دنیا آمد و در خانواده‌ای اهل کتاب و فرهنگ برزگ شد. وی برادر «ابوالقاسم فقیری» فارس شناس معروف است. وقتی که در لباس سپاه دانش به روستا رفت زندگانی تلخ روستاییان او را واداشت تا از آنها بنویسد.

وی حاصل چهار سال نوشتن را همگی در نخستین مجموعهٔ داستانی خود به نام دهکدهٔ پرملال در سن ۲۳ سالگی انتشار داد.

این کتاب تا قبل از انقلاب ۵ بار چاپ شد ولی پس از آن اجازه چاپ نیافت. چاپ ششم آن در سال ۱۳۸۲ توسط نشر چشمه منتشر شد

. این کتاب جزء کتابهای شاخص دهه ۴۰ و ۵۰ است. بزرگان ادبیات ایران همگی این کتاب را ستودند

وبه دلیل ممنوعیت چاپ مجدد، در اروپا داستاهای این کتاب به صورت زیراکسی پخش می‌شد؛ چرا که داستان‌های دهکده پرملال نمودار درد و رنج روستاییانی بود که بر خلاف تبلیغات دولت، از عدم بهداشت، خرافات و فقر فرهنگی و بی چیزی در رنج بودند

. توصیف تنهایی و ملال روحی معلمان روستا و دشواری و خشونت زندگی دهقانان به داستان‌هایش حال و هوایی شاعرانه و دقتی جامعه شناسانه می‌بخشد. او همراه با محمود دولت آبادی از اولین نویسندگان داستان‎های روستایی ایران به شمار می آید

. داستانهای این مجموعه به بیش از ده زبان از جمله انگلیسی، آلمانی، روسی، اردو، ایتالیایی، فرانسوی، ژاپنی و غیره چاپ شده است.

از او تا کنون نوزده کتاب در زمینهٔ رمان مجموعه رمان و نمایشنامه و داستان نوجوانان به چاپ رسیده‌است. او در حال حاضر در روزنامه عصر مردم شیراز مشغول به کار است.

افتخارات

فقیری در کنار دیگر افتخاراتش به همراه محمود دولت آبادی برنده لوح زرین بهترین نویسنده بیست سال داستان نویسی ایران در سال ۱۳۷۶ می باشد.

آثار

دهکده پر ملال (مجموعه داستان) (۱۳۴۶)

کوچه باغ‌های اضطراب (۱۳۴۸)

کوفیان (۱۳۵۰)

شب (نمایشنامه)

غم‌های کوچک (۱۳۵۲)

دوست من (نمایشنامه)

سیری در جذبه و درد

قالیبافان (نمایشنامه)

سخن از جنگل سبز است و تبردار و تبر

دو چشم کوچک خندان

تمام باران‌های دنیا

مویه‌های منتشر (۱۳۶۸)

آهوی زیبای من (برای کودکان)

اگر باران ببارد (برای نوجوانان)

گزیده داستان‌ها

رقصندگان (رمان)

زندگی با ورزش (برای نوجوانان)

انگار هیچ وقت نبوده (مجموعه داستان) (۱۳۸۲)

پلنگ‌های کوهستان (رمان) (۱۳۸۱)

 آثار زیر چاپ

در تو تکرار نمی‌شود آن گل سرخ (نمایشنامه)

سقزی (نمایشنامه)

زندگینامه سعدی شیرازی

استاد قوام‌الدین شیرازی معمار مسجد گوهرشاد

استاد عیسی شیرازی طراح تاج محل

میرعماد

 منبع:ایرانیکا

 



:: برچسب‌ها: امین فقیری ,
تاریخ : یک شنبه 31 فروردين 1393
بازدید : 465
نویسنده : آوا فتوحی

 

حاصل ضرب انتظار من
با .....
ثانيه هاي نبودن تو
اشك هاي چشماني است
كه بي بهانه 
با تو مي خندند ...
من ......
به يك لبخند تساوي قانعم !!!

م.ج یاس خیال

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: یاس خیال , ,
تاریخ : یک شنبه 31 فروردين 1393
بازدید : 382
نویسنده : آوا فتوحی

چه غریب ماندی ای دل، نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری

غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید یاری

چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری

دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری

نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری

همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری

سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشته ست
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری

به سرشک همچو باران زبرت چه برخورم من؟
که همچو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری

چو به زندگانی نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری

نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری

سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر
که به غیر مرگ دیگر نگشایدت کناری

به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری

"هوشنگ ابتهاج"

 



:: برچسب‌ها: هوشنگ ابتهاج , ,
تاریخ : یک شنبه 31 فروردين 1393
بازدید : 537
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : شنبه 30 فروردين 1393
بازدید : 513
نویسنده : آوا فتوحی



من بودم و هُرمِ حریم دست هایت
من بودم و ابر کریم دست هایت

باور کنم من بودم و من بودم و تو
دستان من بود و صمیم دست هایت؟

باور کنم این قاصدک، این بغضِ سیال
گم بود در رقص نسیم دست هایت؟

بهت عقابم را چه انس و الفتی بود
با جوجه های یاکریم دست هایت!

کوه یخ دستان من، شد رودِ جاری
در تابش عطر قدیم دست هایت

آغاز شد: من، عشق، آتش، بیقراری
با ذکر رحمان و رحیم دست هایت

ای فرصت کوتاه دیدار ای تجلی!
آیا منم تنها کلیم دست هایت؟

من می روم اما به دستت می سپارم
دست دلم را این یتیم دست هایت

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: بهادر باقری , دست , ,

تعداد صفحات : 124


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com