عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1055
نویسنده : آوا فتوحی

 

سنگهای ماه تولد شما که به متولدین ماههای مختلف خود نیروی حیات میبخشندعبارتند از:
فروردین : جاسپر .عقیق.گارنت.یشم.چشم ببر.یاقوت.پریدوت.مرجان.اماتیست.اپال.پریت.تورمالین
اردیبهشت : عقیق.مروارید.مالاگیت.یاقوت.سیترین.زمرد.توپاز.اوانتورین.سفایر
خرداد: یشم.توپازماه.سیترین.کوارتز.زمرد.اکومارین.کهربا.عقیق.پریدوت.چشمببر.کلسیدونی
تیر: توپاز.سنگ ماه.پریدوت.یاقوت.کریزوپرایز.زمرد.مروارید.اپال.عقیق.کلسدونی.یشم.
مرداد: چشم ببر.گارنت.کهربا.عقیق.یاقوت.کوارتز.توپاز.پریدوت.سیترین.روتایل
شهریور: لاجورد.یشم.توپاز.جاسپر.عقیق.زمرد.سیترین.چشمببر.اماتیست.سودالیت.سفایر
مهر: تورمالین.کوارتز.یاقوت.پریدوت.مرجان.اپال.یشم.اکوامارین.مروارید
آبان: حدید.یاقوت.سیترین.پریدوت.مرجان.تورمالین.اپال.عقیق سیاه
آذر: فیروزه.لاجورد.سنگ ماه.توپاز.سفایر.اکوامارین.اماتیست.یاقوت.انیکس.کلسدونی.
دی: مالاگیت.یاقوت.فیروزه.لاجورد.تورمالین.کوارتز.بریل.سنگ ماه.لابرادورایت.
بهمن: فیروزه.یشم.انیکس.بریل.توپاز.سفایر.اکوامارین.اماتیست.امازونیت.فلورین
اسفند: اکوامارین.اماتیست.پریدوت.اپال.لاجورد.سنگ ماه.یشم.مروارید.فلورین.فیروزه.سفایر

جادوی سنگها!

سنگها هم میتوانند بر فعالیتهایتان تاثیر بگذارند!

هر یک از سنگهای موجود در طبیعت خاصیت درمانی ویژه ای دارند و میتوانند بر روی فعایتهای روحی و جسمی افراد تاثیر بگذارند.
علاوه بر این دانشمندان بر این باورند که هر سنگ با متولد ماه خاصی ارتباط بیشتر و بهتری برقرار می کند و می تواند برای درمان بیماریها یا متعادل کردن قوای روحی مفید باشد. سنگ درمانی یکی از انواع طب مکمل شناخته شده در غرب است. در طب مکمل هر سنگ ویژگی درمانی خاصی را داراست، درست مانند خاصیت داروهای شیمیائی و گیاهی در درمان بیماریها!

 


الماس: یکی از گرانبهاترین و زیباترین سنگهای موجود در طبیعت . این سنگ اعتماد به نفس را افزایش می دهد و احساس شکست ناپذیری را در انسان تقویت می کند.الماس یکی از قدیمی ترین سنگهای موجود در طبیعت است که خاصیت تصفیه کنندگی دارد و مخصوصا روی کارکرد کلیه ها و مثانه اثر مثبتی می گذارد. علاوه بر آن کارایی و قدرت سنگهای دیگر را هم افزایش می دهد.

 زمرد : از زمان خیلی دور به عنوان سنگ درمانی به کار می رفته است. یکی از مهم ترین ویژگی های آن این است که روح و جسم را با هم متعادل می کند. این سنگ روی تیروئید و تصلب شرائین اثر می گذارد و در مورد بیمارانی که پارکینسون دارند یا مبتلا به صرع هستند روند درمان را بهبود می بخشد. زمرد فشار خون و بیماری قلبی را نیز کنترل می کند. در زمان های گذشته برای درمان بچه های کوچک هنگامی که به تب مبتلا می شدند مورد استفاده قرار می گرفته است.                               

مروارید:  به مروارید، داروی جادویی نیز می گویند. این سنگ روی اعصاب و کلیه عضلات اثر مثبت می گذارد و بیماریهای ناشی از کمبود کلسیم را برطرف می کند. مروارید نیروی حیات را افزایش می دهد و ضد اضطراب عمل می کند. علاوه بر آن همراه داشتن مروارید باعث میشود قوه ابتکار شما بهتر عمل کند و خلاقیتتان افزایش یابد.                                                                            

 اونیکس: سنگی شبیه عقیق است که به رنگ سیاه یافت می شود. این سنگ برای درمان اعتیاد مورد مصرف دارد. به نظر می رسد از آن جا که اونیکس اعتماد به نفس و دلگرمی را افزایش می دهد از گرایش افراد به سوی اعتیاد می کاهد. اونیکس روی سیاهرگها و مفاصل بخصوص در افرادی که که دچار نقرس هستند اثر مثبتی می گذارد و از لحاظ روانی موجب ازدیاد هماهنگی روحی انسان می شود.

 یاقوت قرمز: برای بیماریهای ویروسی و اپیدمی ، همچنین درمان تب مفید است.                

 این سنگ بی حسی و رخوت را از بین می برد . یاقوت قرمز ایمنی بدن را افزایش می دهد و از لحاظ روانی هم باعث رهایی از وابستگی های روانی می شود.                                                      

فیروزه: از سنگ فیروزه به عنوان سنگ حامی یاد شده است.معروف است که در اروپا خلبانان و مهمانداران هواپیما برای ایمنی در سفر از فیروزه استفاده می کنند. چون این سنگ از سقوط جلوگیری می کند. فیروزه بر روی عملکرد نادرست کبد اثر می گذارد و قدرت و سوی چشم را افزایش می دهد.فیروزه ضد افسردگی و نشاط آور است.                                                                     

آماتیست:آماتیست، سنگ کریستالی بنفشی که به اضطراب پایان می دهد .این سنگ ضد اضطراب و کابوس است و برای کسانی که بدخواب هستند یا مدام کابوس می بینند توصیه شده است. تجربه نشان داده است که افراد مضطرب وقتی آماتیست همراه خود دارند به آرامش می رسند.                              

مرجان: مرجان از گیاه دریایی به دست می آید و از رنگ قرمز پررنگ تا گل بهی و صورتی یافت می شود.چون منشاء آن کلسیم است روی بیماری استخوانها بخصوص راشیتیسم تاثیر مثبت می گذارد. مرجان برای استحکام دندانها مفید است و انعطاف پذیری را هم تقویت می کند.                                
عقيق :  در آموزه های دینی اسلام به همراه داشتن عقیق برای در امان ماندن از بلا توصیه شده و در دست داشتن  انگشتر عقیق یکی از علامات مومنین برشمرده شده است که شاید بی ارتباط با خاصیتهای شفابخشی و درمانی سنگها نباشد.   

 

 



:: موضوعات مرتبط: جادوی سنگها , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1205
نویسنده : آوا فتوحی

:

هر موجودی که متولد میشود برای نوعی مرگ در مسیر ادامه تکامل می باشد و در اصل باید گفت که مرگ همیشه پیش از حیات در حرکت است .یعنی اول جسم میمیرد آنگاه روح و تن پوش از آن جدا می شوند. هر یک از ملل مختلف و ادیان و سنن شناخت و برداشت و نحوه عمل ویژه ای نسبت به مرگ و رفتار مردگان خود دارند عده ای مرده را میسوزانند برخی دفن می کنند و بعضیها آن را در فضای آزاد قرارمی دهند تا خوراک سایر حیوانات شودو غیره......

ولی در اصل مرگ یعنی تغییر فرکانس روح و نت پوش برای رسیدن به تکامل و هر موجودی که آفریده می شود باید تغییر فرکانس دهد تا به اصل خود نزدیکتر شود در زمان مرگ سیالات زندگی ناتوان می شوند و جسم تحمل نیروهای بیرون و درون را ندارد و این اختلاف فشارها موجب جدایی روح و مرگ می گردند.

باورهای ملل مختلف از مرگ:

ملل های جهان دارای باورهای خاصی نسبت به مرگ هستند و هرکدام از مرگ و روح و زندگانی پس از مرگ نظر جداگانه ای دارند:

اول: عدهای معتقد هستند که پس از مرگ از نسل بشر هیچ اثاری باقی نمیماند چون جسم در اصل از ماده بوجود امده و پس از مرگ هم تبدیل به همان ماده می شود.

دوم: گروهی دیگر باور دارند روح هر کسی پس از مرگ جسم مادی به سوی کهکشانها حرکت کرده و مدتی در آفرینش سرگردان است تا اینکه روزی فرا رسد و مجددا به جسم اولیه میلیاردها سال گذشته خویش باز گردد وآن فرد را برای کیفر یا پاداش به درگاه الهی زنده کند.

سوم: عده ای دیگر میگویند زمانی که فردی فوت کرد روح وی مستقیما به سوی خدا می رود و جسم او به خاک تبدیل می شود.

چهارم: گروهی هم معتقدند روح پس از جدا شدن از بدن به وسیله فرشتگان الهی به طور کامل گرفته می شود و برای شناخت ثواب و کیفر خود به سوی پروردگار می رود و اگر نیاز مجددی به تکامل داشته باشد دوباره با ماده ترکیب می گردد تا زمانی که کاملا پاک شود و سرانجام به خداوند بپیوندد.

حالتهای ارواح پس از جداشدن از بدن:

در این زمینه ارواح مترقی می گویند :

اول: عده ای از افراد که در زندگی از نظر اعمال وضع کاملا مشخصی دارند روح آنها پس از جدا شدن از جسم مادی به جهانهای از پیش تعیین شده به نسبت اعمال و رفتار زمان زندگی مادی خود می روند .

دوم: عده ای از ارواح پس از جداشدن ازجسم مادی در عوالم برزخ باقی میمانند تا زمانی که به عقل کامل روحی دست یابند و آنگاه به جهانهای مشخصی به نسبت اعمال خویش انتقال یابند این ارواح که در برزخ زندگی می کنند معمولا دارای باورهای زمان زندگی مادی خویش می باشندو اکثر آنها گناهکار یا ماده پرست هستند در بین این ارواح برزخی گاهی روح درستکار نیز یافت می شود زیرا این ارواح پس از مرگ فرصت کوتاهی از نیروهای الهی خواسته اند تا به برخی از اعمال یا خواسته های عاطفی یا معنوی و حتی مادی خود برسند گاهی این ارواح برزخی درخواستهایی از زنده ها می نمایند که به نسبت اعتقادات قبلی خویش است و از زنده ها در زمان خواب در خواست می کنند که اکثر آنها نادرست و بر مبنای نیازهای عقلی آنها در زمان حیات مادی است که زنده ها نباید توجه چندانی به اینگونه تقاضاهای آنها بنمایند.

انواع مرگ: مرگ بر دو نوع است:

1 _ مرگ طبیعی یا مرگ با تاخیر:

در این حالت از مرگ تمامی سیالات زندگی به تدریج در بدن ناتوان می شوند ودر اثر فشار نیروهای درونی و بیرونی تاب مقاومت از ریسمانهای نقرهای گرفته شده و در نتیجه از بدن جدا می شوند و پس از پاره شدن این رشته ها مرگ طبیعی فرا می رسد.

2 _ مرگ ناگهانی :

در این حالت از مرگ تمام سیالات زندگی دارای قدرت و نیروهای خود می باشند ولی در اثر یک رخداد ناگهانی این سیالات کامل و سالم مجبور می شوند که به سرعت از بدن جدا شوند و به تن پوش بپیوندند در اثر این جدا سازی ناگهانی که بدون انتظار جسم و تن پوش روی داده است تشنج و حرکاتی بین روح و تن پوش و جسم در می گیرد که عوام آن را حالت جان دادن می نامند و این حرکات آنقدر ادامه می بابند تا اینکه تمام سیالات از جسم جدا شده و با ریسمانهای نقرهای جذب تن پوش شوند .

ارواح از مرگ چه میگویند:

پاسخ ارواح در زمینه حالتهای مرگ در سراسر جهان تقریبا یکسان است و اگر اختلاف جزئی و جود داشته باشد مربوط به چگونگی حالتهای روحی همان روح و مسیر حرکت و محلی از که به جهانهای روحی انتقال یافته است ولی نتیجه تمام گفتارها یکی است و از مجموع گفته های ارواح مترقی از مرگ موارد زیر را می توان دریافت:

 

۱- بدن تمامی افراد بوسیله سیاله های زندگی موسوم به ریسمانهای نقره ای با تن پوش در ارتباط است .

۲- این سیالات ممکن است تا میلیاردها کیلومتر امتداد یابند بطوری که رابطه جسم و تن پوش همچنان حفظ گردد.

۳-  وقتی که زمان مرگ طبیعی فردی فرا می رسد این سیالات به تدریج قدرت زندگی خود را از دست می دهند و از جسم جدا می گردند و جزو تن پوش می شوند .

۴-  این سیالاتی که به وسیله ریسمانهای نقره ای به 14 نقطه جسم مادی ازطریق تن پوش وصل می باشند پس از جدا شدن از بدن جزو تن پوش می گردند و مجددا قدرت اولیه خود را بدست می آورند.

۵-  زمانی که این رشته های زندگی از جسم جدا شدند از آن پس بدن شروع به تجزیه و فساد می نماید.

۶-  ارواحی که در زمان زندگی مادی وابستگی زیادی به ماده و ماده پرستی داشته اند در زمان جدا شدن از بدن کوشش میکنند که اجازه پاره شدن ریسمانهای نقره ای را از بدن ندهند ولی توان کافی برای این کار را ندارند و مرگ در نهایت فرا می رسد .

۷-  زمانی که روح کوشش دارد اجازه پاره شدن ریسمانهای نقره ای را ندهد در این زمان کشمکش شدیدی بین نیروی منفی داخلی(جسم) یعنی ضعف زندگی در نگهداری از ریسمانهای نقره ای و نیروی خارجی مثبت یعنی قدرت روح در میگیرد که این کشمکش ها منجر به خستگی جسم مادی شده که افراد این حالت را زمان جان دادن فرد می گویند و در اثر این تلاشها مشاهده می شود که معمولا پیشانی فرد قبل از مرگ پر از قطرات عرق می شود.

۸-  برای جداسازی یا پاره کردن ریسمانهای نقره ای از جسم اغلب ارواح بستگان و نزدیکانی که در اصل همان فرشتگان الهی هستند و در زمان حیات مادی نیز از نظر روحی با آن فرد هم فرکانس بوده اند به یاری روح آن فرد می ایند و ضمن پاره کردن آخرین ریسمانهای نقره ای روح او را به محل زندگی جدید وی در عوامل روحی هدایت می نمایند و گاهی هم پس از پاره شدن ریسمانهای نقره ای به او اجازه می دهند تا زمان کوتاهی را در محیط مادی که روح به آنجا تعلق خاطر خاصی دارد یعنی عالم برزخ باقی بماند و پس از اتمام زمان معین شده به جهانهای روحی انتقال یابد.

 

حالتهای زمان مرگ : ارواح مختلف حالتهای زمان مرگ را بدینگونه بیان داشته اند.

۱-  بسیاری از ارواح زمان مرگ را به نوعی خواب تشریح کرده اند که پس از بیداری خود را در محلی جدید مشاهده نموده اند.

۲-  عده ای اظهار کرده اند پس از ترک جسم مادی به آنها یک حالتی از فراموشی دست داده وتنها بخشی از خاطرات را بیاد دارند وزمانی که بر عقل خود مسلت شده اند خود را در محلی تازه دیده اند .

۳-  گروهی از ارواح اظهار نموده اند زمانی که جسم خود را ترک کرده اند با کمک برخی ارواح راهنما به جهانهای روحی راهنمایی شده اند ولی از چگونگی آن آگاهی کاملی ندارند .

۴-  بسیاری از ارواح گفته اند پس از جدا شدن از جسم مادی بوسیله ارواح راهنما از مسیرهای تاریک و سرد و وحشتناک گذشته اند و سپس به محل زندگانی روحی خویش رسیده اند بسیاری از ارواح گفته اند که ارواح راهنما آنها را با سرعتی غیر قابل وصف از محلهای روشن و مناسب برده اند و در آن مسیر حتی برخی از روح آشنایان را نیز دیده اند همانگونه که بیان گردیده از نظر ارواح مترقی مرگ جزو بهترین و زیباترین لحظات زندگی افراد است که متاسفانه افراد ماده پرست و ناآگاه جزو بدترین و سخت ترین لحظات زندگی می دانند زیرا دل کندن آنان از مادیات زندگی و دلبستگیها بسیار سخت و مشکل است و گرنه خود فعل مرگ ترسناک نمی باشد.

در آخرین لحظات عمر روح نزدیکان به کمک افراد می آیند و آخرین سیالات زندگی را که از روح به جسم بوسیله ریسمانهای نقره ای انتقال می یابند را از رو و پشت افراد پاره می کنند و سپس آن روح را به محل زندگانی روحی وی هدایت می نمایند و اطلاعات و آموزشهای لازم را جهت ادامه زندگی در آن جهان به روح می دهند .

خاطرات ارواح پس از مرگ:

روحی که به جهانهای روحی انتقال پیدا می کند بسیاری از خاطرات زمان زندگی را که دارای سنگینی زیادی هستند رها کرده و به دست فراموشی می سپارند و بیشتر آن خاطراتی را که با خود به جهان روحی می برد که به حالتهای تکاملی و ثواب و عقاب وی مربوط می باشند حالتهای عقلی و نگهداری خاطرات در ارواح مختلف متفاوت است و هرچه ارواح بیشتر در جهانهای روحی باقی بمانند به همان نسبت هم خاطرات بیشتری از زمان زندگی را از یاد می برند حتی برخی از ارواح به سختی می توانند بعضی از خاطرات زندگی مادی را به یاد آورند از میان نتیجه اعمال افراد در زندگی مادی خاطرات الهی عاطفی علمی عقلی تا مدت زمان بیشتری نسبت به خاطرات مادی مانند ثروت پوشاک خوراک و...به یاد ارواح باقی میماند ارواح در جهانهای روحی پیوسته علوم ودانشهای جدیدی را جایگزین خاطرات بدون استفاده زمان زندگی مادی خود مینمایند

با توجه به مطالب بالا در می یابیم که:

۱-ارواح تا مدتها پس از مرگ خاطرات زمان زندگی مادی خود را از یاد نمی برند.

۲- هرچه ارواح در عوالم روحی بیشتر باقی بمانند به همان نسبت هم دانش جدیدتری را کسب می کنند و خاطرات گذشته را از یاد می برند.

 

 

 

هاله ی نورانی(آئورا) چیست؟!

 تعریف آئورا یا هاله ی نورانی در فرهنگ لغات، تجلی نامریی یا میدان انرژی ای است که اطراف تمام موجودات زنده و اشیا را احاطه کرده است. چون میدان انرژی دور همه چیز وجود دارد،حتی سنگ یا میز آشپزخانه هم دارای هاله ی نورانی است.در حقیقت هاله ی نورانی نه تنها دور تا دور بدن را احاطه کرده بلکه جزیی از هر سلول بدن است و ظریف ترین انرژی های حیات را منعکس میکند.

واژه ی آئورا برگرفته از واژه ی یونانی آورا(avra) به معنی نسیم است.

انرژی هایی که از بدن ما ناشی میشود شخصیت و طرز زندگی و افکار و احساسات ما را منعکس میکند.در حقیقت،هاله های نورانی بوضوح سلامت ذهن و جسم و روح ما را آشکار میسازد.

عده ای معتقدند آئورا انعکاس خود ماست که ثبت کامل گذشته و حال و آینده ی ما در آن وجود دارد.

آئورا شامل رنگ هم هست که برای دیدن آن به مقدار کمی نور نیاز هست چراکه رنگهای آن از نور بوجود آمده اند(اشتباه نشود،رنگهای آن نه خود آئورا) البته آئورا در تاریکی مطلق بطور کامل محو نمیگردد ، بلکه به شکل رشته های انرژی آبی رنگ ظریفی دیده میشوند.

آئوراها به طرق مختلف دیده میشوند. معمولا بصورت میدان های انرژی شبیه به تخم مرغی بزرگ که کاملا بدن را احاطه کرده است، دیده میشوند. بیشتر هاله ها تا چند سانتی متری دور بدن ادامه پیدا میکنند.

اعتقاد بر این است که شخص هرچه عارف تر و روحانی تر باشد، هاله ی او بزرگتر است.برای نمونه معروف است که هاله ی بودا تا چند کیلومتر امتداد داشته است!!!

آئوراها از لایه های مختلف تشکیل شده اند. اولین بار که آئورا را ببینیم، تقریبا ابر مانند و سفیدرنگ به نظرمان میاید.اما وقتی دیدمان بهتر شود رنگهای آنرا هم میبینیم.

هر هاله ای رنگی اصلی دارد که اطلاعات مهمی درباره ی شخص آشکار میکند. این رنگ بیانگر احساسات و ذهنیت و خلق وخوی فرد است. علاوه بر این ، هاله دارای شعاع های رنگی متفاوتی است که از بدن ساتع میشود و در سرتاسر هاله میدرخشد. عده ای آنرا امواج فکری تلقی میکنند، و بطور یقین افکار و احساسات ما بشدت بر هاله ی ما اثر میگذارد. این امواج ذهنی میایند و میروند و بصورت بخش دایمی هاله تلقی نمیشوند اما به هر حال، افکار و احساسات منفی میتواند تغییرات دایمی در هاله ایجاد کند. در چنین مواردی رنگهای طبیعی و درخشان و باشکوه هاله تبدیل به رنگهای کدر و زننده ای میشوند که حتی شرارت آمیز به نظر میرسد.

غالبا وقتی فردی بیمار است لکه ای خاکستری رنگ در هاله ی او دیده میشود.

جالب است بدانید که آئورا از بدو تولد وجود ندارد ولی با اولین دم وبازدم مرحله ی آغاز آن قابل رویت است. هاله ی نوزادان اساسا بی رنگ است ولی تا سه ماهگی نقره ای رنگ و کم کم تبدیل به رنگ آبی میشود که دلالت بر افزایش هشیاری دارد. وقتی آموزش کودک رسما آغاز میشود ، آئورای او رنگهای حقیقی خود را باز میتاباند که در سراسر زندگی او باقی خواهد ماند



:: موضوعات مرتبط: مرگ , ,
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
بازدید : 801
نویسنده : آوا فتوحی

همیشه منتظر تو را نگاه می کنم چه سود!                          

                                       دریغ از نگاه تو که آتش دلم فزود

شبی که با خیال تو ستاره گشتم و سپید                                

                                                   دلم به یاد روی تو چه نغمه ها که می سرود

خیال ناشناس تو چه آشنا طلوع کرد                                   

                                     دوباره نزد آسمان نگاه من رکوع کرد

نه دل تواند و نه عقل، که جاری ام درآرزو                           

                                  جنون آرزوی تو غرور من خضوع کرد

ز سوز و ساز من غمی به استخوان رسیده است                    

                                            که درد نی ز نای من به عاشقان رسیده است

تویی ستاره ی سهیل و من ز کهکشان دور                           

                                          که خنده های گرم تو به نرخ جان خریده است

تو ساده دل شکستی و دلم نشد چه سرد زود                         

                                      تو آتشی زدی به جان که باربد نواخت عود

صبوری و فراق را نمی توان به هم نهاد                               

                                    همیشه منتظر تو را نگاه می کنم چه سود!



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
بازدید : 1034
نویسنده : آوا فتوحی

 

من مثل یک آغوشِ سر در گُم

دنبال یک افسانه ی گرمم

دستای تو مثل یه افسانه ست

این روزها دستاتُ گم کردم

هر شب که بوی یاس می گیره

عطر نفس های تن مهتاب

پلکای من درگیرِ بارون ان

چشمای تو درگیرِ مشتی خواب

من از غرورم خالی ام هر روز

تو با غرورت سخت مشغولی

انگار راه های دلت بسته ست

بغض منُ هرگز نمی بینی

تو با سکوتِ محضِ این شبهات

انگار حرفی تو دلت مونده

وایسا دلم ترسیده انگاری

چشمااام چیزی از دلت خونده

بغضِ منُ آهسته تر بشکن

دست منُ آروم تر رد کن

شاید دلت فردا پشیمون شه

این روزها بی عشق، عادت کن

من با تموم عشق می مونم

امروز عشقِ من رو از بر کن

فردا اگه تنها شدی اینجا

با دستای من، عشقُ باور کن

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
بازدید : 758
نویسنده : آوا فتوحی
از نگفته‌ها، از نسروده‌ها پُرَم؛از اندیشه‌های ناشناخته و
اشعاری که بدان‌ها نیندیشیده‌ام.
عقده‌ی اشکِ من دردِ پُری، دردِ سرشاری‌ست. و باقیِ ناگفته‌ها سکوت نیست، ناله‌یی‌ست.
اکنون زمانِ گریستن است، اگر تنها بتوان گریست، یا به رازداری‌ی دامانِ تو اعتمادی اگر بتوان داشت، یا دستِ کم به درها ــ که در آنان احتمالِ گشودنی هست به روی نابه‌کاران.
با اینهمه به زندانِ من بیا که تنها دریچه‌اش به حیاطِ دیوانه‌خانه می‌گشاید.

تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
بازدید : 1036
نویسنده : آوا فتوحی

ملاقات میکردیم

شعروموسیقی

 

در طول تاریخ می دانیم که موسیقی چه استفاده و تأثیراتی داشته است.موسیقی برای نظام وارتش،دعاونیایش ،شادی،دلهاومردم،ورزش،تفریح،ومراسم مذهبی و.....

موسیقی باغزل همراه است.شعر در هر قالبی که باشد نیاز به موزیک دارد.ذیشه موسیقی در بطن طبیعت است،صدای پرندگان مختلف،صدای آبشار،و....

میگویند زمانی که تاج اصفهانی در باغ می خواند،بلبلان به صدا در می آمدند این تأثیر  

موسیقی است.در غزل سعدی است که: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم / به طاقتی که ندارم کدام بار کشم/چو میتوان به صبوری کشید جور دوست /چرا صبور نباشم که جور یار کشم.فرقی نمیکند شعر در هر قالبی که باشد با موزیک خاص خودش همراه است 

مثلا بر شانه ی من کبوتریست که از دهان تو آب میخورد/بر شانه ی من کبوتریست که

گلوی مرا تازه میکند..اگر موسیقی را از زندگی بر داریم چقدر زندگیها بی معنی میشود.

انسان سه بعد دارد ابعاد مادی، عقلی،عاطفی که هنر جوابگوی بعد عاطفی انسان

است.ومیدانیم که بزرگترین هنر شعرو موسیقی است که حتی در ابعاد دیگر نیز اثر میگذارد.مثلا گاهی اوقات شعر وظیفه ی فلسفه را بدوش میکشدوتأثیر گذار بر تربیت ابعاد وجودی انسان میشود(شعر بار تمام مفاهیم را از عشق و همدلی گرفته تا بزرگترین

مفاهیم احتماعی و فلسفی را نیز ).  بنابراین شعر در هر قالبی که باشدآموزش را نیز بدنبال دارد.

 



:: موضوعات مرتبط: , مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: موسیقی , شعر , اجتماعی , فلسفی , ,
تاریخ : شنبه 9 آذر 1392
بازدید : 997
نویسنده : آوا فتوحی

زندگی‌نامه

قمرالملوک در تاکستان قزوین زاده شد. هنگام تولد پدر نداشت و در ۱۸ ماهگی مادرش هم مرد و از این زمان تحت سرپرستی مادربزرگش که روضه‌خوان زنانه حرم ناصرالدین شاه بود قرار گرفت. او در جایی گفته‌است: «من مدیون تربیت اولیهٔ خودم هستم. چرا که همان پامنبری کردن‌ها به من جرأت خوانندگی داد.»

در جوانی پس از آشنائـی با استاد مرتضی نی‌داود با ردیف موسیقی ملی آشنا شد و راهش را برای کسب تجربیات از استادان دیگر هموار ساخت. کار پیشرفت قمر در مدتی کوتاه به آنجا رسید که کمپانی «هیز ماسترز ویس» به خاطر ضبط صدای او دستگاه صفحه پر کنی به تهران آورد. بعد از آن کمپانی «پولیفون» هم آمد. به گفته ساسان سپنتا ۲۰۰ صفحه از قمر ضبط شده‌است.

قمر نخستین کنسرت خود را در سال ۱۳۰۳ برگزار کرد. روز بعد نظمیه از او تعهد گرفت که بی حجاب کنسرت ندهد. قمر عواید کنسرت را به امور خیریه اختصاص داد. قمر در سفر خراسان در مشهد کنسرت داد و عواید آن را صرف آرامگاه فردوسی نمود. در همدان در سال ۱۳۱۰ کنسرت داد و ترانه‌هایی از عارف خواند. وقتی نیرالدوله والی خراسان چند گلدان نقره به او هدیه کرد آن را به عارف پیشکش نمود. با این که عارف مورد غضب والی و دستگاه رضاشاه بود. در سال ۱۳۰۸ به نفع شیر و خورشید سرخ کنسرت داد و عواید آن به بچه‌های یتیم اختصاص داده شد.

گشایش رادیو ایران در سال ۱۳۱۹ صدای قمر را به عموم مردم رساند. عارف قزوینی و ایرج‌میرزا و تیمورتاش وزیر دربار، شیفته او شده بودند. با این‌همه قمر از گردآوری زر و سیم پرهیز می‌کرد و درآمدهای بزرگ و هدایای گران را به فقرا و محتاجان می‌داد.


قمرالملوک وزیری در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۳۸ در شمیران، در فقر و تنگدستی مطلق به سکته مغزی درگذشت.[۲] وی در گورستان ظهیرالدوله بین امامزاده قاسم و تجریش شمیران به خاک سپرده شده‌است.

 

 

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: قمر , موسیقی ,
تاریخ : شنبه 9 آذر 1392
بازدید : 1013
نویسنده : آوا فتوحی

اولین تمدنی که نت موسیقی را نوشتند؟

تاریخ نویسان کشورهای اروپایی در تاریخ موسیقی خود معمولاً موسیقی باستانی یونان را با موسیقی کشورهای شرقی مانند ایران، سومر، بابل و مصر را در یک فصل بررسی کرده اند.
قرنها پس از شکل گیری اولیه موسیقی در نظر یونانی ها موسیقی بخشی از زندگی روزانه و ذکر خدایان آنها بود. شاید شنیده باشید که در یونان باستان برای خدایان تندیس هایی درست میکردند، در این میان هیچکدام از این تندیس ها در رده تندیس Apollo که خدای موسیقی بود و Orpheus که خدای چنگ بود نبودند.

در یونان باستان المپیاد های سالانه موسیقی برپا می شد که جنبه جهانی داشت و موسیقی آنقدر اهمیت داشت که یک نوازنده نی یا چنگ همتراز فرماندار یک شهر امروزی ما بود. امکان نداشت تئاتری بدون وجود موسیقی اجرا شود و جالب است بدانید که برای احترام گذاشتن به افراد مهم از کلمه ای به معنی "شخصی با ذوق و هنر موسیقی" استفاده می شد.

اولین موسیقی شناخته شده بفرم آن چه که به موسیقی امروز ما نزدیک است به سال 585 قبل از میلاد (بیشتر از 2500 سال پیش) ثبت شده است. این موسیقی که 5 موومان دارد از صدای نی لبک و انسان درست شده بود و بیان کننده نبرد میان آپولو و اژدها بوده است. اگر این موسیقی را امروز گوش کنید خسته خواهید شد چون شامل تنها یک خط ملودی بوده و هارمونی نقشی در آن ندارد.

یونان باستان مهد علم بود و موسیقی هم از این امر مستثنا نبود. فیثاغورث توانست ارتباط میان طول یک سیم مرتعش با فرکانس آنرا کشف کند که این نقطه شروع علم صدا شناسی بود.

به احتمال زیاد او اولین کسی بود که به رابطه میان یک نت و نت اکتاو بالاترش پی برد. او و مریدانش توانستد به اهمیت فاصله های چهارم و پنجم پی ببرند. اصطلاح اکتاو امروزی هم که کلمه ای لاتین است از یونان باستان رایج شده است. جای هیچ اغراقی نیست اگر گفته شود مقوله فاصله های چهارم ، پنجم و اکتاو که پایه و اساس همه موسیقی امروزی است از یونان باستان آمده و پیشرفت موسیقی امروز مدیون تمدن یونان است. د گفت که موسیقی یونان، پایه و اساس موسیقی کلیسایی اروپا در قرون وسطی را نیز تشکیل می داد. به علاوه قانونمندی در موسیقی را یونانیان آغاز کردند و بنای علمی موسیقی اروپایی امروز نیز بستگی زیادی به تئوری موسیقی باستانی یونان دارد، اگر چه شیوه ای که بعد از دوره رنسانس (تجدید حیات ادبی و هنری) در آهنگسازی و اجرای موسیقی به وجود آمد با موسیقی باستانی یونان تفاوت بسیاری دارد.

به عقیده یونانیان، آپولون رب النوع هنرها بود و نه الهه هنر به نام موز (Muse) دستیار او بودند. نام موزها به این شرح است: کلیو (Clio) الهه تاریخ ، (پولیمنی )، (Polymnia) الهه معانی بیان، اورانی (Uranie) الهه اختر شناسی، تالی (Thalie) الهه کمدی، کالیوپ (Caliope) الهه شعر حماسی، اراتو (Erato) الهه اشعار ناپایدار و هوس انگیز، ملپومن (Melpomene) الله تراژدی، ترپسی کر (Terpsichore) الهه رقص و ای ترپ (uterpe) الهه موسیقی .

واژه موزیک (که معرب آن موسیق است) از نام موز گرفته شده است. در افسانه ها نام ارفئوس و الیمپوس آمده است که مقام آنها را به الوهیت نیز رسانیده اند. در برابر آپولون که پشتیبان هنرهای والا بود یونانیها رب النوع دیگری به نام دیونیزوس (Dionisos ) داشتند.

دیونیزوس رب النوع شراب و عیش و نوش بود. جشن هایی که به مناسبت بزرگداشت دیونیزوس برپا می شد با موسیقی شاد و پایکوبی برگزار می شد. امروزه موسیقی آپولونی موسیقی والای هنری به شمار می رود و موسیقی دیئونیزی ( Dionisain ) منسوب به دیونیزوس موسیقی عیش و تفریح است . فیثاغورث (ythagoras) دانشمند بزرگ یونانی، نخستین فیلسوف و ریاضی دان قدیم، یعنی سده ششم قبل از میلاد است ولی متاسفانه در تاریخ از او به عنوان موسیقی دان یاد نشده است. با وجود این باید او را به عنوان نخستین و بزرگترین قانونگذار موسیقی تلقی کرد.

اکتشافات او در فاصله های موسیقی آنقدر با اهمیت است که باید او را پایه گذار قوانین بعدی که به قرون هفدهم و هجدهم منتهی می شود دانست . فیثاغورت توانست نسبت فواصل صداهای موسیقی را به صورت عددی و رابطه آنها را با یکدیگر بیابد. او از روی فاصله های اکتاو (Octave) و پنجم درست (fifth perfect) و چهارم درست ( Perfect Fourth ) که قبلاً آنها را کشف کرده بود فواصل درجه های مختلف گام را محاسبه کرد و با این کار به موسیقی که تا آن زمان یک پدیده ذوقی بود جنبه علمی و پژوهشی با مبنای ریاضی داد. نسبت های فواصل گام فیثاغورث که امروزه نیز مورد استفاده کلیه نوازندگان سازهای زهی مانند ویولن ، ویولا ، ویولونسل ، کنترباس است به این ترتیب است :



:: موضوعات مرتبط: , مطالب موسیقی , ,
تاریخ : شنبه 9 آذر 1392
بازدید : 971
نویسنده : آوا فتوحی

نوزایی یا رنسانس ( Renaissance):

رنسانس جنبش فرهنگی مهمی محسوب می شود که در سده ی  14 در شمال ایتالیا شکل گرفت و به مدت300 سال ادامه یافت و سرانجام در قرن17 میلادی پایان پذیرفت. 

رنسانس که در فلورانس شکل گرفت و پس از در نوردیدن اروپا در انگلستان به ...

روکوکو (به فرانسوی: Rococo):

روکوکو از کلمه  فرانسوی ((روکای)) به معنی سنگریزه سرچشمه می گیرد.این واژه به سنگریزه‌های رنگی گفته می شد که برای تزئین غارهای مصنوعی به کار می‌رفت.

 سبک روکوکو برای بیان هنر تزئینی در زمینه‌های مختلف و جنبه های گوناگونی همچون: نقاشی، پیکره سازی، وهمچنین معماری و اشیاء زینتی بکار میرود.

استفاده فراوان از رنگ‌های صورتی آبی و سبز روشن ،خطوط منحنی و اشکال صدف گونه در کنار عناصر طراوت سر زندگی و نشاط از جمله فاکتور های خاص این سبک محسوب می شود.



:: موضوعات مرتبط: , سبک های نقاشی , ,
تاریخ : شنبه 9 آذر 1392
بازدید : 1006
نویسنده : آوا فتوحی

  نقاشی متافیزیک Metaphysical Painting(به ایتالیایی:Pittura Metafisica):

این جنبش ایتالیایی در سال 1917 و توسط Carlo Carrà وGiorgio de Chirico به وجود آمد واژه Metaphysical (ماوراءالطبیعه) که به وسیله چیریکو مطرح شد هسته و مرکزیت سروده ها و اشعار جنبش متافیزیک را به خود اختصاص داد.

 De Stijl،ترجمه ادبی این کلمه ((سبک، the style)) جریانی هنری بود که توسط  تئو وَن دئوسبورگ( Theo van Deosburg )در سال 1917 ابداع شد.

هدف این گروه دست یابی به اصول نوینِ ظرافت طبعی و زیباگرایی هنری بود. هنرمندان جنبش De Stijl هنر را به دیده ی مجموعه ای از دستیابی ها و زبانی  فراسوی فرهنگ جغرافیایی و سیاسی، می نگریدند.



:: موضوعات مرتبط: , سبک های نقاشی , ,
:: برچسب‌ها: سایت , وب , متا فیزیک , نقاشی , ,

تعداد صفحات : 124


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com