بید بلندی بود سر کوچه کنار جویی که نقره می رفت با ساز ماه که در برگها با باران می لغرید و تنهایی نیمکتی که به بالا آمدن آفتاب و خستگی عابران منتظر بود. نگاهها برای چه خیس و مه گرفته اند رفتن برای چیست؟ سفری که باید می شد
* اگر دوباره ببینمت با تو از خاطره ها خواهم گفت که در کوچه جا گذاشتی از دلی کنار در نگاهی که همیشه از پشت پنجره می لغزید باران آن روزها ریز وسرد بود و کوچه تنها و تو تنهاترین مسافر تنهایی کجا می رفتی ؟ رفتنت ، رفتن کجا بود؟
*
اگر دوباره ببینمت با تو از آن ساعتی خواهم گفت که باران آمد و نگاه تو مه آلود شد . از صدای کسی که بر آستانه ایستاد . پیراهنت خیس شده بود کلاهت بر بند کیفت که بر شانه آویخته بودی باگامهای کوتاهت متفکر می آمد و تو می رفتی رهسپار کجا بودی؟ کجای جهان راه تو بود؟ * اگر دوباره ببینمت با تو از آن جا خواهم پرسید و از روزهایی که داشتی
* سنگیست خاطره با نوشته ای بلند خانه ای کهنه زنی حیران که منتظر است کلیدی بر میخ کناردر آویخته مانده هزار هزار برگ با بادهای سرگردان می روند هزار حرف ناگفته در سینه مانده رفتنت کجا بود؟ ناکجاشهری با آوازها و رازهای سر به مهر
مردی عینک به چشم آواز می خواند یکی بر طبلی نامفهوم می کوبد کودکی در آفتاب می خندد سگی همه چیز را بو می کشد.
چه کسی آواز را در ساز نهاد که تمام سازها بی آواز ناکوک شوند بی ترنم لب بی ترنم باد بی ترنم قد من در انتهای دیوار خانه ات تصویر نقش شده ی آدمی را دیدم که چشمانش اندوه هزار گناه هراس هزار غربت هزار تنهایی را می گفت و در انتظار رفتن بود * اگر دوباره بینمت با تو از آن تصویر و هزار خاطره خواهم گفت از قطاری که انتظار را بر من نهاد درختی که سارهایش پرید زنی که با درخت تصادف کرد و اسمش را از سارها گرفت در آن صبح که تنش در گور می خوابید نگاهش چیزی دیگر می گفت خدا حافظ خدا حافظ اگر دو باره ببینمت با تو از همه چیز خواهم گفت جز خدا حافظ خدا حافظ
بهترین سن برای یادگیری اواز به صورت حرفه ای سن 12 سالگی هست! وآموزش موسیقی هم 4-5 سالگی بسیار عالیست (موتزارت اهنگساز بزرگ المانی در سن 5 سالگی به صورت کاملا حرفه ای ویولون مینواخت)بهترین سن برای تعلیم گرفتن اواز هم 12 سالگیست (این بدان معنا نیست که به عنوان مثال 20 سالگی دیر باشد)وآواز اصیل ایرانی به چندین سال تمرین و پشتکار نیاز است(10 سال به بالا)
در فرهنگها مطلقِ صوت و صدا ذکر شدهاست، اما در موسیقی به معنی عام سرود، آهنگ و بانگ موزون زیر و بمی که از گلوی انسان و یا از سیم انواع سازها برآید، تعبیر شدهاست. کی بود آواز زیر و بم از برای گوش بی حس و اصم
در بعضی از ردیفهای موجود، از جمله ردیف مهدی قلی هدایت ، واژهٔ آواز در کنار گوشههای دیگر و به صورتی قرار گرفته که به نظر میرسد آواز، نام یک گوشه بودهاست. البته در متون نظم و نثر گذشته واژه آواز به هر یک از دستگاههای موسیقی و شعب آن اطلاق و گاهی نیز معنای نواختن ار آن مستفاد میشد. سرآیندهای این غزل ساز کرد دف و چنگ و نی را هم آواز کرد
زمانی آواز قبل از نام مقامها و گوشهها قرار میگرفت و چنان که از صفحات ضبط شده پیداست، آواز منصوری ، آواز حاجیانی ، آواز راک و… ثبت شدهاست.
در نخستین متنهای تجلی این اصطلاح (آواز) نسخهٔ دستگاهماهور است که در سال ۱۹۱۱. م توسط سالار معزز در لایپزیک چاپ شدهاست که در آن آواز بختیاری، آواز بیات ترک و … ثبت گردیده.
بعدها کلمهٔ دستگاه را به جای آواز برگزیدند و فرصت شیرازی نیز در این باره در بحورالالحان مطالبی عنوان نمودهاست. مغنّی سحرگه به آواز رود بیاد آور آن خسروانی سرود سر فراگوش من آورد و به آواز حزین گفت کای عشق شوریده من خوابت هست
امروزه علاوه بر معنای عام، معنای خاصی از واژهٔ آواز در موسیقی ایران ثبت شده و آن پنج آواز، افشاری، ابوعطا، بیات ترک، دشتی و بیات اصفهان است و این به آن معنا نیست که مجاز نباشیم بیات کرد را آواز بیات کرد بنامیم، زیرا بعضی تقسیم بندیها به مناسبت ذوق و سلیقه یا به طور سماعی انجام گرفته و نه بر مبنای علمی.
آواز در موسیقی ایران وزن (میزانی) خاصی نیست و اجرای موزون آواز به ذوق و تخصص خواننده و نوازنده منوط و وابستهاست. (وزن آواز در موسیقی ایران مقولهای جداگانهاست)
دیگر از خصوصیات آواز در موسیقی ایران، متد معین تحریر، نحوهٔ درآمد و فرود، اوج و حضیض، انتخاب شعر و ادای مفهوم صحیح واژهها و رعایت تناسب حالات است. تناسب در آوازها موجب زیبایی در استماع است چه، آوازها دارای کیفیات گوناگونی هستند مانند آهستگی، بلندی، نرمی، سختی، جنبش، نشاط و…
آواز به معنی وزن هم ذکر شده در تعریف هزج آمده «آواز هفدهم از هفده بحر اصول». آواز را از لحاظ علمی میتوان تسلسل «ملودی-مدل»ها در حول یک یا چند نت معین به نام شاهد نامید.
«از مهمترین مُهرنگاره های خنیاگری (:موسیقی) در جهان؛ باید از آنچه که در "چوغامیش" خوزستان برجای مانده، یاد کرد که در سالهای 1961-1966 میلادی، یافت شده است. این مهرنگاره 3400 ساله؛ سیمایی از بزم رامشگران را نشان میدهد. در این بزم باستانی، دسته ای خنیاگر(:نوازنده) دیده میشوند که هر کدام، به نواختن سازی سرگرم هستند. چگونگی نواختن و نشستن این رامشگران، نشان میدهد که آنها، نخستین دسته خنیاگران(:ارکستر) جهان هستند. در این گروه رامشگران، میبینیم که نوازنده ای "چنگ" و دیگری "شیپور" و آن دیگر "تنبک" مینوازد. چهارمین رامشگر در این میان، خواننده ای است که "آواز" میخواند.
ابر بهار خاطرت بر سر شاخسار دل جلوه ای از خیال تو میکشدم کنار دل دست نیاز و اشک ما حلقه به درگه تو زد بین چه شکسته در غمت قامت استوار دل تا به سحر تیره شبان یاد توام در گذران منظر دلکش تو و دیده بیقرار دل راه ورود خاطرش بسته به روی یاد ما از نظرش فتاده ام برسر کارزار دل کشتی صبر و طاقتم رفت به گرداب غمت سیل سرشک دیدگان برده زمن قرار دل بدرقه ره تو شد قطره به قطره اشک ما موج غمت فتاده بر ساحل انتظار دل @ حمید رضائی
برای بسیاری از هنرآموزان در ابتدای کار این سوال مطرح میشود که مثلا چرا شور و ماهور و ..." دستگاه" و بیات اصفهان و دشتی و ... "آواز" نامیده میشوند .
برای توضیح این مسئله نخست باید بفهیم که اصولا دستگاهها چگونه از هم شناخته می شوند و چه فرقی با هم دارند .
برای آغاز دستگاهماهور را در نظر بگیرید ، همانطور که برای نوازندگان تار و سه تار مرسوم است و می دانند پرده های ماهور در گام دو همگی بکار هستند ( یعنی ربع پرده و نیم پرده نیستند یا به عبارت دیگر سری و کرن و بمل و دیز نیستند ) ( البته نوازندگان ویلن و کمانچه معمولا ماهور ر یا سل می نوازند که به ترتیب دو دیز و فا دیز می شوند ) حال مهمترین مسئله ای که مایه تفاوت دستگاهی از دیگری می شود خارج شدن پرده ها از حالت بکار می باشد مثلا اگر در دستگاه " ماهور دو" یا به عبارت بهتر " گام دو" نت می کرن شود حالت ایجاد شده را آوازافشاری می نامند ولی اگر نت لا کرن و سی بمل شود حالت جدید را دستگاهشور می نامند یا اگر لا کرن و می بمل شود این حالت را آواز بیات اصفهان می نامند و ... .
توجه داشته باشید که این تغییر پرده ها فقط جنبه نظری ندارد و هنگام شنیدن حتی برای کسانی که آشنا به دستگاهها نیستند ، اینکه حداقل تغییری ایجاد شده واضح است به این صورت که مثلا هنگام شنیدن ماهور احساس شادی بیشتری نسبت به شور در انسان ایجاد می شود یا دستگاهچهارگاه احساس شکوه و عظمت بیشتری نسبت به مثلا دشتی که سوزناک تر است دارد . البته این قواعد هرگز کلی نیست و اصولا موسیقی چیزی نیست که استثنا نداشته باشد . مثلا آهنگ معروف " ای ایران " در دستگاه دشتی که عموما غم انگیز است توسط استاد روح الله خالقی تصنیف شده است که کاملا حماسی است و این مسئله به توانایی و ذوق و استعداد آهنگسازان دارد که بتوانند چنین هنر نمایی ها را انجام دهند والا میتوان گفت که 90% تصنیف های دشتی سوزناک هستند مثلا آهنگهای عارف قزوینی مانند " گریه کن " و " گریه را به مستی بهانه کردم " و آهنگهای مرتضی محجوبی مانند " کاروان " و " نوای نی " و آهنگ " آه سحر" از روح الله خالقی .
اصولا آوازها زیر مجموعه دستگاه ها هستند یعنی آوازها از نظر پرده هایی که نواخته می شوند مانند آن دستگاهی هستند که جزو آن هستند یعنی مثلا ابوعطا در پرده های شور نواخته می شود فقط با این تفاوت که نت شاهد تغییر کرده است ولی هرگز نمی توان ماهور را در پرده های شور نواخت مگر در مرکب نوازی که یک گوشه دلکشماهور منطبق برگوشه شهناز شور می شود .
7-دستگاه راست پنحگاه دسته بندی فوق را استاد علی نقی وزیری بنا نموده اند ولی قدما بر هفت دستگاه و پنج آواز معتقدند بدین صورت که راست پنجگاه و نوا را نیز دستگاه جداگانه به شمار می آورند ولی نوا نیز دقیقا در پرده های شور و راست پنجگاه نیز در پرده های ماهور نواخته می شود که به این علت تقسیم بندی وزیری علمی تر به نظر می رسد .
البته عده ای نیز بر نظریه دوازده دستگاه معتقند چون واقعا اگر جنبه نظری را کنار بگذاریم دستگاه ها هنگام شنیدن کاملا تفاوت می کنند و دیگر اینکه برخلاف این تقسیم بندی ها بویژه در مورد دستگاه شور آوازهای آن کاملا متفاوت و گاهی شبیه دیگر دستگاه ها هستند مثلا بیات ترک بیشتر از اینکه شبیه شور باشد مانند ماهور است و افشاری شبیه نوا و تا حدی سه گاه می باشد .
نکته دیگر اینکه اصول مرکب نوازی دقیقا مبتنی بر آگاهی از همین مطالب دارد و کسانی که بر این موارد تسلط داشته باشند براحتی می توانند از هر دستگاهی به دستگاه دیگر تغییر مقام بدهند و از نظر علمی هیچ محدودیتی برای مرکب نوازی وجود ندارد هر چند که تا کنون این کار برای همه دستگاهها مرسوم ( یا به عبارت بهتر اختراع نشده است ) نشده است
اين پرسش بسياري از نو هنرآموزان است که چگونه مي توان گوشه ها را از همديگر باز شناخت ؟
اصولا مي توان گوشه را به سه دسته تقسيم کرد :
1- گوشه هاي اصلي : که بر يک نت ويژه تاکيد مي کنند .
از آنجا که گام هر دستگاهي طبيعتا از هفت نت تشکيل مي شود هر دستگاهي مي تواند داراي هفت گوشه اصلي نيز باشد که هميشه اولين گوشه را که تاکيد بر اولين نت گام ميکند را " درآمد " مي نامند و گوشه هاي ديگر را گذشتگان بر اساسي که علت بسياري از آنها متاسفانه امروزه بر ما نامعلوم است نامگذاري کرده اند . براي مثال نت دوم گام ماهور گوشه " داد " ناميده شده است .
ولي البته جاي بعضي گوشه ها نيز مانند جدول تناوبي مندليف که نخست بسياري از خانه هاي آن خالي بود و سپس کشف شد اکنون خالي است براي نمونه استاد وزيري براي نت دوم گام چهارگاه گوشه اي اختراع کرده اند ( نقل قول و اجرا از آقاي کيوان ساکت در برنامه نيستان راديو فرهنگ )
وبژگي گوشه هاي اصلي اين است که خود داراي گوشه هاي فرعي مي باشند مثلا :
گوشه چکاوک در همايون شامل ني داوود، گوشه حجار در ابو عطا شامل چهار پاره
2- گوشه هاي مرکب نوازي :
از اين گوشه ها براي تغيير دستگاه استفاده ميشود ، مانند :
الف - گوشه هائي که داراي ساختار ملوديک و ريتم هستند و مي توان آنها را در غالب بسياري از دستگاهها و گوشه هاي اصلي ديگر اجرا کرد مانند گوشه هاي : کرشمه و چهار پاره و زنگوله و مثنوي و ساقي نامه و عراق و ...
ب ? گوشه هائي که داراي ريتم هستند ولي فقط در يک دستگاه و گوشه خاص اجرا مي شوند ، مانند : رامکلي در ابوعطا ، ليلي مجنون و بختياري در همايون ، سوز و گداز در اصفهان ، شهابي و مهرباني در بيات ترک و ...